من به آمار زمین مشکوکم!
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دلها تنهاست...!؟
همه از هم دورند...
همه در جمع ولی تنهایند...
من که در تردیدم!
تو چطور...!؟
- سهراب سپهری
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مشکوکم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من به آمار زمین مشکوکم!
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟
بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ، چه کسی تنها نیست ؟
همه از هم دورند ...
همه در جمع ولی تنهایند ...
من که در تردیدم ، تو چطور ؟
سهراب-سپهری .
. کپشن خاص .
میدانی ؟
من به همه ی زنهای این شهر مشکوکم!
آهسته از کنارم میگذرند
جوری که انگار همین حالا از آغوش تو
جدا شده اند..!
رقیبانه لبخند میزنند
و جای انگشتان تو را
در میان موهایشان جابجا میکنند...
همین است که
ناگهان با خودم و با تو لج میکنم
و با لجبازیهای عاشقانه
تو را آزار میدهم
کاش یاد میگرفتی به جای گفتنِ " حسادت نکن"
بگویی : من عاشقِ توام ، خیالت راحت..
تا من با خیال راحت
برایت بمیرم
✿ کپشن خاص ✿
میدانی؟!
من به همه ی زنهایِ این شهر
مشکوکم
آهسته از کنارم میگذرند
جوری که انگار همین
حالا از آغوش تو جدا شده اند
رقیبانه لبخند میزنند
و جای انگشتان تو را..
در میانِ موهایشان جا به جا
میکنند!!
همین است که
ناگهان با خودم و با تو لج میکنم
و با لجبازی های عاشقانه
تو را آزار میدهم
کاش یاد میگرفتی به جای گفتنِ
حسادت نکن بگویی:
من عاشق توام خیالت راحت
تا من
با خیالِ راحت برایت بمیرم..
#آرزو_پارسی
✿ کپشن خاص ✿
کسی چه میداند؛
شاید همزمان
که بلند بلند میخندیم
و از گوشه ی چشم هایمان
یکی دو قطره اشک
که جاری نشده خشک می شود؛
یکی از درونمان دارد
بیصدا گریه می کند
من !
به اشک شوق آدم ها مشکوکم!
#سیاوش_شمشیری
مهربان که می شوم
تمام شهر می فهمند
مرا بوسیده ای
من
به تمام آدمهای مهربان دنیا
مشکوکم...!
#پایا_شریفی
مهربان که می شوم
تمام شهر
می فهمند مرا بوسیدی...
"من"
به تمام
آدمهای مهربان دنیا
مشکوکم...!
. .
به عدالت جهان مشکوکم
دستانت دور
اما
نفس #تُ
جان من است ...
. .
به عدالتِ جهان مشکوکم
دستانت دور
اما...
نفست
جانِ من است...!!
. .
به طنین غمگین قلبم فکر می کنم
که پیکره ی اتاق را
چون تپه ای از دل مشغولی ها
تراشیده
به شهاب سوزناک یک نگاه
که عبور می کند از آسمان سرد پنجره ام
به پیراهنم که زنده است
و احساس میکند درد را
به ماشین ها
که می روند مثل انسان ها
به دیوارها
که از فاصله چیزی نمی دانند
و به شب
که مشغول مردن است
و به گلدان ها
که به خاک تن آنها مشکوکم
تمام شلیک های تاریخ را در ذهنم مرور می کنم
و فرمان های مرگ را
تنم هزار تکه می شود
انگار همه چیز بیراهه می رود
حتی من، حتی تو، حتی ماه
که جای او نباید وسط شب باشد
#امید_کوشکی