واسه هر مدتی که احتیاج دارید برید تو لاک خودتون اما بعدش با یه انرژی مضاعف برگردید به صحنه زندگی هیچی قشنگتر از قوی بودن نیست ..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مضاعف
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدم باید عاشق باشد، عشق چیز خوبیست. عشق از آدم در برابر خیلی چیزها و اتفاقها محافظت میکند. عشق آدم را سرزنده و امیدوار نگه میدارد و به آدم نیروی مضاعفی برای جنگیدن و زیستن میبخشد.
آدم که عاشق باشد، سختترین مصیبتها را تاب میآورد و در کورترین بنبستها، راه پیدا میکند.
آدم که عاشق باشد، مانند قهرمان قصهها، از پس هر کاری بر میآید، هرچند ظریف و شکننده باشد و نابلد؛ اما عشق به آدم قدرت بینظیر و شگرفی میبخشد و هر ناممکنی را ممکن میکند.
من فکر میکنم قدرتمندترین آدمها، عاشقترینِ آنهاست. آدمِ عاشق اراده میکند و به حرمت ارادهاش، تمام موانع، کنار میروند و تمام مسیرها هموار میشوند و تمام مقصدها نزدیک!
که آدمِ عاشق، نزدیکترینِ موجودات، به خداوند است.
و دوستداشتنیترینشان...
#نرگس_صرافیان_طوفان
تنهایی برای کسی که از لحاظ فکری بلندمرتبه است مزیتی مضاعف دارد: نخست اینکه با خویشتن است و دوم اینکه با دیگران نیست.
..
•
-واسه هر مدتی که احتیاج دارید ، برید تو لاک خودتون ! اما بعدش با یه انرژی مضاعف برگردید به صحنه زندگی ...
[هیچی قشنگتر از قوی بودن نیست..]
✿ کپشن خاص ✿
- صبح هایِ شنبه در عینِ منفور بودن، دارای انرژیه مضاعفه..
یک انرژی مثلِ همه یِ صبح ها،
به خاطرِ شروع یک روز جدید
و یک انرژی هم بابتِ شروع یک هفته جدید..
#شنبه تون شیرین دوستان..
✨
واسه هر مدتی که احتیاج دارید
برید تو لاک خودتون اما بعدش
با یه انرژی مضاعف برگردید به صحنه یِ زندگی
هیچی قشنگتر از قوی بودن نیست
مهارت مدیریت خشم
خشم یک جور هیجانه، هیجانی طبیعی، هیجانی داغ و قرمز، هیجانی که وقتی سراغمون میاد، یک جور انرژی مضاعف توی بدن ایجاد میشه که انگار بدن رو به سمت دفاع از خودش سوق میده ،دفاع از حمله ای بیرونی، چه حمله ای فیزیکی و چه حمله ای روانی! اوضاع توی حمله های فیزیکی که مشخصه، اما حمله های روانی، مثل توهین ها، تحقیرها، ضایع شدن حقمون و به خطر انداختن موقعیت من ، می تونه علامت خطر برای فعال شدن این انرژی قدرتمند باشه. پس بنابراین خشم،برای نوع بشر( یا هر موجود دیگه) اثر بقا داره، و ما اگر خشمگین نشیم ، نمی تونیم از خودمون دفاع کنیم، و وقتی نتونیم از خودمون دفاع کنیم، از بین می ریم! پس ما حق داریم خشمگین بشیم، و از این حس به نحو احسنت ، جهت ادامه زندگی مون استفاده کنیم! پس چرا داریم مدیریت این هیجان رو آموزش میدیم؟! چون این هیجان هم مثل تمام هیجانهای دیگه ، باید از راه درستش ابراز بشه تا آسیب نزنه، نه به من ، و نه به دیگری! مشکل اصولا از جایی شروع میشه ما زیاد از حد این حس رو تجربه می کنیم، دم به دیقه! هر کی هر چیزی میگه، هرکی ، هر کاری می کنه من رو خشمگین می کنه! خب همونطور که گفتیم وقتی آدمها تحقیر و توهین می کنند و یا حقمون رو می گیرن ، ما می تونیم خشمگین باشیم، اما اگر تمام رفتارهای آدمهای اطراف رو تحقیر و توهین برداشت می کنیم، یعنی یک جای کار ،گیر اساسی داره، و اونجا، جایی هست که نقاط حساس من زیادن، و هر کی با فشار اون نقطه باعث میشه جیغ من به هوا بره ، فکر می کنم همه دنیا منو تحقیر می کنند ، نادیده می گیرن و میخوان حقم رو بخورن! و قطعا تو همچین دنیایی ، من باید با فریاد ، فحاشی، شکستن ، و کتک زدن، حقم رو از همه پس بگیرم. چون من پوست من انقدر نازک شده که تحمل نزدیک شدن هیچ عاملی، حتی کوچکترین عامل دردناک رو نداره، پوست روانی من ، همون عزت نفس معیوب رو میگم، همون نفسی که شدیدا زخمیه هیچ کس نمی تونه بهش دست بزنه. بهتره که نگاه کنیم و ببینیم که چه چیزهایی ما رو خیلی بهم می ریزن، اونها رو پیدا کنیم و بدونیم که اونها همون چیزهایی هستند که ما درون خودمون مشکلی اساسی می دونیم ، و درون خودمون هنوز باهاش کنار نیومدیم، و اونها زخم های ما رو تشکیل میدن ، زخم هایی که به جای معالجه و درمانشون، روشون رو پوشوندیم تا یادمون برن، اما آدمها با لمس اونها به ما نشون میدن که زخم ها هنوز هستند و باید براشون کاری کرد.
روانشناس فرنوش خالدی
خوشبختی را نمی توان وام گرفت ..
خوشبختی را نمی توان برای لحظه ای نیز به عاریت خواست ..
خوشبختی را نمی توان دزدید
نمی توان خرید
نمی توان تکدی کرد ..
بر سر سفره ی خوشبختی دیگران، همچو یک مهمان ناخوانده، حریصانه و شکم پرورانه نمی توان نشست ،
و لقمه ای نمی توان برداشت که گلوگیر نباشد و گرسنگی را مضاعف نکند ..
پرنده ی سعادت دیگران را نمی توان به دام انداخت، به خانه ی خویش آورد، و در قفسی محبوس کرد - به امید باطلی ، به خیال خامی.
خوشبختی، گمان می کنم، تنها چیزی است در جهان که فقط با دست های طاهر کسی که به راستی خواهان آن است ساخته می شود، و از پی اندیشیدنی طاهرانه ..
"نادر ابراهيمی"
خواب دیدم آب ها زندانی اند
بادها سرگرم سرگردانی اند
لاله از روی شقایق خسته است
لحظه از دست دقایق خسته است
کومه های عشق پوشالی شده
عشق ورزی ,عین بقالی شده
مهر می ورزی تعجب می گنند
گرم می آیی تعصب می کنند
لاف می بافی همه کف می زنند
هجو می گویی مضاعف می زنند
* * *
صبح آمد,خواب از چشمم پرید
تیغ بیداری خیالم را درید
با خودم گفتم کمی اندیشه کن
بار دیگر عاشقی را پیشه کن
عاشقی یعنی تبسم های سبز
رویش زیبای گندم های سبز
رقص نیلوفر به روی دست آب
بوسه ای داغ از لبان آفتاب
عاشقی یعنی بیا همت کنیم
تلخ یا شیرین ,بیا قسمت کنیم
دست های مهربانم مال تو
اشک های بی زبانم مال تو
نه ! بگو اصلا تمامم مال تو
هر چه دارم ننگ و نامم مال تو
* * *
عاشقی یعنی که از خود گم شدن
در پی گم گشته ی مردم شدن
چون ندیدم خوشتر از آواز عشق
باز عشق و باز عشق و باز عشق
لتنگی مضاعف ...
یعنی ...
غروب باشد و ...
دلتنگی باشد و ...
او نباشد و ...
تو ...
جای او هم ...
به تماشای غروب نشسته باشی ...
«رضا کاظمی»