8 دی ماه، زادروز فروغ شعر ایران، شاعر نامدار معاصر فروغ فرخزاد گرامی باد
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی معاصر
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از
سالی که تو
معشوقم شدی؛
مهمترین صفحات...
در کتاب عشق معاصر ، رقم خورد
صفحات کتاب عشق ،
قبل از این سفید بودند
و بعد از این نیز سفید
خواهند ماند...
" نزار قبانی "
از
سالی كه تو
معشوقم شدی؛
مهمترين صفحات...
در كتاب عشق معاصر ، رقم خورد
صفحات کتاب عشق ،
قبل از اين سفيد بودند
و بعد از اين نيز سفيد
خواهند ماند...
" نزار قبانی "
روزی مرحوم ملا محمد جوشقانی عارف و فیلسوف نامیِ معاصر معروف به " آخوندِ کاشی " مشغول وضوگرفتن بود..
شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد…
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اینکه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود…!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسید:
چه کار می کردی؟ ….
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم
داشتی نماز می خواندی…!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم
من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت…
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم…
نماز و روزه مون اصلاً جایی دستش بند نیست!…
فقط میخوایم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم….
بنده ایم….
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده…..
این مناجات رو بخونین, خیلی دلنشینه....
از کتاب مناجات نامه چوپان معاصر نوشته #رضا_احسان_پور
.
خدایا!
مرا به خاطر
همهی مورچههایی که کشتهام
ببخش
.
خدایا!
من از اختیارهایم میترسم
فردا، پسفردا، خودت به خاطر همهی آنها
یقهام را میگیری
.
خدایا!
من اگر بسوزم
بوی گند میدهم!
خود دانی، میخواهی بیندازی جهنم، بینداز!
.
خدایا!
گوشهایم دراز شده است
کی وقت داری بیایم برایم کوتاهش کنی؟
.
خدایا!
حیف نیست
بهشت به این قشنگی ساختهای،
آن وقت به همه نشانش ندهی؟
.
خدایا!
کاش بیمارستانها
بخش کودکان سرطانی نداشت
.
خدایا!
شش روز طول کشید
تا دنیای ما را بسازی
آن وقت ما در یک چشم بهم زدن
آن را خراب میکنیم!
ببخشید!
.
خدایا!
من فقط یک «مسکن مهر» سراغ دارم
آنهم خانهی تو است
.
خدایا!
آسایش دو گیتی
تفسیر این سه حرف است:
۱- خدا ۲- را ۳- شکر
.
خدایا!
تو خوبتر از آن هستی
که مرا تنها بگذاری
.
خدایا!
به یک نفر میگویند: «یک دروغ بگو»
میگوید: «خدا نمیبخشد»
.
خدایا!
توی «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعون»
«اِلیهِ راجعون» یعنی پیش خودت؛ درست است؟
پیش خودت که جهنم نمیشود! میشود؟
.
خدایا!
من مثل آن بتپرست نیستم
که اگر تو را نداشته باشم
خدای سنگ و چوبی داشته باشم
من اگر تو را نداشته باشم، چیزی ندارم
.
خدایا!
دیوار خانهی مرا در بهشت
کاهگلی بساز
میخواهم هر روز عصر با شلنگ
به دیوار آب بپاشم
و نفس عمیق بکشم
.
خدایا!
اشکهایم را با دست پاک میکنم
تا دستانم بوی تو را بگیرد
.
خدایا!
خودت به کسی که دوستش دارم بگو
که من دلم نمیخواست خلق بشوم
و فقط و فقط برای اینکه او تنها نباشد
قبول کردم که بیایم دنیا
تا شاید دوستم داشته باشد
.
خدایا!
دوستت دارم
حتّی توی جهنّم .
خدایا!
خودت که بهتر میدانی
ما آدمها مثل دانههای انار هستیم
زیاد به ما فشار نیاور!
.
خدایا!
کاش یک مُهر «شکستنی است، با احتیاط حمل شود»
روی دلم زده بودی!
.
خدایا!
دست ما را بگیر
و ما را از اتوبان زندگی
رد کن!
.
خدایا!
آخر زندگی من
یک «ادامه دارد» بنویس!
يه روز يه تركه اولين بار مدرسه اي براى لال ها و كرهاي ايران بنيانگذارى كرد:
باغچه بان!
يه روز يه تركه اولين عمل جراحي قلب و كليه رو تو ايران انجام داد و جايزه بهترين پزشك دنيارو گرفت:
پروفسور جواد هيئت!
يه روز يه تركه لباسهاشو تو سرماى آذربايجان ،آتش زد تا قطارى با مسافرهاش سالم بمونن:
دهقان فداكار!
يه روز يه تركه بوئينگ ٧٢٧ رو بدون چرخ دماغه بسلامت فرود آورد: كاپيتان شهبازى!
يه روز يه تركه ميره جبهه، بعداز يه مدت فرمانده ميشه، وقتى بهش ميگن برادرت شهيد شده، و سمت عراقيها مونده، اجازه بده بريم بياريمش،
ميگه كدوم برادرم؟
اينجا همه برادرهاي من هستن!
اون تركه بعداً خودشم به خيل برادرهاى شهيدش پيوست:
شهيد باكري!
يه روز يه تركه نابغه واليبال جهان ميشه:
سعيد معروف!
يه روز يه تركه باعث ميشه ورزش ايران و آسيارو به اسم اون بشناسن:
علي دايي!
يه روز يه تركه …
كه از رياضي دانان معاصر ايران بود، اسمش پروفسور محسن هشترودي بود
يه روز يه تركه …
كه اسمش پروفسور محمود آخوندي است، نخستين پروفسور حقوقي ايران است
يه روز يه تركه كه اسمش پروفسور رحيم رحمانزاده است پايه گذار جراحي مدرن ارتوپدي و تروماتيك ارتوپدي در سطح بين المللي و رئيس مركز بين المللي جراحي مفاصل و استخوان برلين، است.
يه روز يه تركـــه كه لهجه خيلي غليط تركي هم داشته سپر حرارتي ماه نشين آپولو ۱۱ رو طراحي ميكنه تا نخستين انسان هايي كه پا بر ماه گذاشتند در بازگشت به جو زمين خاكستر نشن. البته ماه نشين هاي بعدي هم از اين سپر استفاده كردند.
اون تركه همون دكتراعتمادي دانشمند برجسته ايراني در ناسا بوده
يه روز يه تركه پايه گذار منطق فازي در دنيا ميشه، كه مبناي علمي و اساس ساخت هوش مصنوعي و سيستم هاي كنترل پيشرفته امروز رو تشكيل ميده.
اسم اون تركه دكتر لطفي زاده بود
و امروزعصررجحان زر و سیم بر انسانیت آزادگی،عصری که در ورای قرن ها با احوالی نابسامان و مشوش بابازی بشر به اصطلاح متمدن معاصر به عنوان صفحه ای از تاریخ روی پرده اجراست.
عصری که عده ای زیر نقاب آزادی خواهان به شرافت وکمال و فرهنگ و انسانیت انسان ها یورش برده و حیات حیوانی را سرلوحه ی زندگی انسان ها قرار داده و با پیوند علم و شر و شعار حقوق بشر درپی تحمیل خواسته های نفسانی خود بر مردم و دستیابی به امیال حیوانی خود هستند.
عصر فراموشی آرمان های راستین انسانی و به عاریت گرفتن صفات حیوانی...
آری همان عصردرندگی و درنده خویی،برهنگی و شهوت.
عصردلسوزی به فلان جاندار درحال انقراض در قله های قاف و کاف ونظاره انقراض نسل انسانها زیر رگبارتوپ و ترکش و سوءتغذیه.
عصرخواب کبک های سفیدپر و سربه زیربرف درحوالی سرزمین فکرهای بیدار.
عصرانگ های نابجا و ناحق به حامیان شرافت و کمال انسانی و منزوی کردن آنها.
و اسف بارتر ازهمه دیدن مردمی است که ازعلم و تمدن،فرهنگ و آزادی دم میزنند اما زیر یوغ ظلم و ستم کمر خم کرده و مانند چهارپایان افسار به دست درخدمت تحصیل غرایز وقیحانه آن ظالمان اند.
آری عصرغرق کردن انسانها در گرداب شهوات و سرگرم کردن آنها به امیال حیوانی با هدف غفلت از انسانیت وکمال برای حصول اهداف شوم قدرت طلبانه اشان.
و چه خوب است که ما مردم سرزمین فکرهای بیداردر این ظلمت مبهم باآگاهی و روشن بینی هرکدام چراغ هدایتی برای گمراهان و فریادی برای بیداری خفتگان باشیم و برای رهایی آرمان های انسانی اسیردرچنگال مرگ قدمی برداریم.
علی زارعی (رهگذر)
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است.
استاد شهریار در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کردهاند.
خراب از باد پائيز خمارانگيز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدايا خاطرات سرکش يک عمر شيدايي
گرفته در دماغي خسته چون خوابي پريشانم
خيال رفتگان شب تا سحر در جانم آويزد
خدايا اين شب آويزان چه مي خواهند از جانم
پريشان يادگاريهاي بر بادند و مي پيچند
به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم
خزان هم با سرود برگ ريزان عالمي دارد
چه جاي من که از سردي و خاموشي ز مستانم
سه تار مطرب شوقم گسسته سيم جانسوزم
شبان وادي عشقم شکسته ناي نالانم
نه جامي کو دمد در آتش افسرده جان من
نه دودي کو برآيد از سر شوريده سامانم
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وي
به اشک توبه خوش کردم که مي بارد به دامانم
گره شد در گلويم ناله جاي سيم هم خالي
که من واخواندن اين پنجه پيچيده نتوانم
کجا يار و دياري ماند از بي مهري ايام
که تا آهي برد سوز و گداز من به يارانم
سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب پائيز تبريز است در باغ گلستانم
گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازي
من از بازي اين چرخ فلک سر در گريبانم
به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بي حاصل
به چرخ افتاده و گوئي در آفاقست جولانم
چه دريايي چه طوفاني که من در پيچ و تاب آن
به زورقهاي صاحب کشته سرگشته مي مانم
ازين شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگين
چه مي گويم نمي فهمم چه مي خواهم نمي دانم
به اشک من گل و گلزار شعر فارسي خندان
من شوريده بخت از چشم گريان ابر نيسانم
کجا تا گويدم برچين و تا کي گويدم برخيز
به خوان اشک چشم و خون دل عمريست مهمانم
فلک گو با من اين نامردي و نامردمي بس کن
که من سلطان عشق و شهريار شعر ايرانم
و مرگ مردن نیست
من مردهگان بیشماری را دیدهام
که راه می رفتند
حرف می زدند
انتظار و تنهایی را درک می کردند
شعر می خواندند
می خندیدند
و گریه می کردند …
"حسین پناهی / شعر معاصر"
آن چه چشمان تو با شعر معاصر می کند
".یس" با دیوان "فخرالدین گرگانی"نکرد