اگه ازم بپرسن چرا عاشقتم،میگم من با هر نفس کشیدنت نفس میکشم و اگه از تو پرسیدن چقد دوستت داره مغرورانه بگو خیلی زیاد دوستم داره

✿ کپشن خاص ✿

- اشکالِ ما آدم ها این است که؛
هر کدام به روش خود یکدیگر را دوست داریم،
گاهی ظالمانه
گاهی خودخواهانه
گاهی مغرورانه
گاهی مالکانه
و نیز گاهی عمیقاً عاشقانه..
و چه قدر در راه و روش هایِ خود در نهایتِ دوست داشتن قلب یکدیگر را می شکنیم
و احساس یکدیگر را جریحه دار می کنیم..
وقتی پایِ رفتن پیش می آید
تازه به این فکر می افتیم که،
کجایِ کارِ ما اشتباه بود؟!
رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد
گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است!

اشکال ما آدمها این است که. . .
هر کدام به روش خود یکدیگر را دوست داریم، گاهی ظالمانه، گاهی خودخواهانه،گاهی مغرورانه، گاهی مالکانه و نیز گاهی عمیقا" عاشقانه ... و چقدر در راه و روشهای خود در نهایت دوست داشتن قلب یک دیگر را می شکنیم و احساس یکدیگر را جریحه دار میکنیم. وقتی پای رفتن پیش می آید تازه به این فکر می افتیم که. کجای کار ما اشتباه بود! رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد. گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است..!

اشکال ما آدمها این است که...
هر کدام به روش خود یکدیگر را دوست داریم...
گاهی ظالمانه،
گاهی خودخواهانه،
گاهی مغرورانه،
گاهی مالکانه
و نیز گاهی عمیقا " عاشقانه "...

و چقدر در راه و روشهای خود ...
در نهایت دوست داشتن ،
قلب یک دیگر را می شکنیم،
و احساس یکدیگر را جریحه دار میکنیم....

وقتی پای رفتن پیش می آید،
تازه به این فکر می افتیم که
کجای کار ما اشتباه بود!

رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد....
گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است..

اشکال ما آدمها این است که هر کدام به روش خود، یکدیگر را دوست داریم،
گاهی ظالمانه، گاهی خودخواهانه، گاهی مغرورانه،
گاهی مالکانه و گاه عاشقانه،
و چقدر در راه و روشهای خود در نهایت دوست داشتن قلب یکدیگر را میشکنیم
و احساس یکدیگر را جریحه دار میکنیم،
وقتی پای رفتن پیش می آید
تازه به این فکر می افتیم که کجای کار ما اشتباه بود،
رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد،
گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است ...

مگسي بر پرِكاهي نشست كه آن پركاه بر ادرار خري روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتي مي‌راند و مي‌گفت: من علم دريانوردي و كشتي‌راني خوانده‌ام.

در اين كار بسيار تفكر كرده‌ام. ببينيد اين دريا و اين كشتي را و مرا كه چگونه كشتي مي‌رانم. او در ذهن كوچك خود بر سر دريا كشتي مي‌راند آن ادرار، درياي بي‌ساحل به نظرش مي‌آمد و آن برگ كاه كشتي بزرگ, زيرا آگاهي و بينش او اندك بود.

جهان هر كس به اندازة ذهن و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه

مثنوی معنوی

در مقابل یک فرد معلول باسرعت کم راه برید و مادری که فرزندش رو ازدست داده بچه تون رو نبوسید در برابر کسیکه نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه برید

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نَگید.


و خلاصه …

در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید . . .

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید ! در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید ! در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید ! و خلاصه … در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید !!!