بایوهای مفهومی و کوتاه:
فراوان است در دنیای من، کمهای بسیاری.
- سعید بیابانکی
سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید...
- محتشم کاشانی
شب است و هر کس، به تعلقی گرفتار
- سعدی
جمالت را نمیبینم؛ خیالت میکشد امّا
- راحم تبریزی
ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس...!
- هلالی جغتایی
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مفهومی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه مفهومی داریم به نام «الاهمال بعد الاهتمام»، بیتفاوتی و بیتوجهی بعد از توجه زیاد. دیدین بعضیا، حالا به هر هدفی، مثلا اینکه میخوان بهدستت بیارن، بهت بینهایت مهر و توجه میدن. دورت رو میگیرن. حواستو پرت میکنن از داشتههات. بعد یهو نیست میشن. اینا واسه یهعمر دفن میکنن یه احساساتی رو در آدما. بیاعتمادش میکنن به زمین و زمان. واسه همینه میگه اینکار «قتل نفس بریئة بغیر حق»، در حکم کشتن انسانی بیگناه به ناحقه. چون اونآدم دیگه درستبشو نیست. عینهو میت. لااقل تا یه زمان طولانی.
متنای مفهومی واسه افراد بی تفاوت، شب بیدارو غمگین:
دوست داشتن تویِ رابطه لانگ دیستنس دقیقا اینجوریه که آلبر کامو میگه :
" فراقت بی رحمی است اما این رنج کشیدن بخاطر تو می ارزد به تمام خوشی های جهان "
همین قدر قشنگ و مفهومی :)
.
منبع تکست نوشته های مفهومی که
رو در و دیوار میبینید♡
شبایی که با گریه میخوابی اینجا آرومت میکنه .
■ ■ کوتاهه ولی بشدت سنگین و مفهومی !.
دوست داشتن تویِ رابطه لانگ دیستنس دقیقا اینجوریه که آلبر کامو میگه:
"فراقت بی رحمی است، اما این رنج کشیدن بخاطر تو می ارزد
به تمام خوشی های جهان..."
همین قدر قشنگ و مفهومی..
اگه باهات قهره و pm نمیده با یه جمله کوتاه ولی به شدت مفهومی دیوونش کن ..
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم
اگه Pm میدی بهش جواب نمیده بیا: .️ کوتاه اما بشدَت مفهومی