کپشن های مربوط به منتی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی منتی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

سلام بر آنانی که در تاریک ترین روز های زندگیمان همچون روزنه ی نور و امیدی بودند
و بی هیچ منتی ما را درآغوش گرفتند تا به زندگی باز گردیم


سلاااااااااااام
روزتون پر از امید🤍


وفاداری و‌ خیانت نکردت در رابطه لطف و محبت نیست، بلکه وظیفه ماست! این و بدونیم در هر حال با رعایت این چیزا ما منتی بر سر طرف مقابل نداریم و این جز مسئولیت های ماست..

اغلب فکر می کنیم اینکه به یاد کسی هستیم ، منتی است بر گردن آن شخص ، غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه ما ...

اغلب فکر میکنیم اینکه به یاد کسی هستیم
منتی است بر گردن آن شخص!
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم
این هنر اوست نه ما
"به یاد ماندنی بودن"
بسیار مهمتر از به یاد بودن است...

بـــہ ‌اِحترام رِفـْیْـقـام خودمو پیش خـِیْـلـیْـا خـــَراب ْ‌کَرْدَم

منتی نیس ‌ولــــے... بـــہ ‌ایْـن ْ‌نتیجه رِســیْــدَمْ‌ کــہ اشتباه کـْْْْْٰٰٰٰٰٰٰردم



ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت:
نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود .

صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد.

ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.

اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو،روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.

برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد.
آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند.
من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم...
چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید!

شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
پرسیدم:
برای چی این قدر اصرار کردی؟

گفت:
خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم:
ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.

گفت:
حالا مگه چی شده؟

گفتم:
چیزی نیست ؟؟؟ !!!
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.

پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت:
دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟

تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم !
پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد،
پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.

مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند.

چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت:
نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟
نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟!
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد:

"من آدم زمختی هستم"

زمختی یعنی:
ندانستن قدر لحظه ها،
یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها،
یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها.
حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟

آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛
فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه...
میوه داشتیم یا نه...
همه چیز کافی بود:
من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک .
پدرم راست می گفت که:
نون خوب خیلی مهمه.

من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
اما کسی زنگ این در را نخواهد زد،
کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
اما دیگه چه اهمیتی دارد؟
چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...!
زمخت نباشیم!

جا داره یه سلام گرمی بکنیم به همه شماهایی که لایک نمی کنین
وازاون مهم تر جاداره یه عرض سلام دیگه ای بکنیم به دوستانی که همینجوری تیترواردارن عضومیشن وخبری ازشون نمیشه نه لایکی نه کامنتی نه پستــــــــی والا من موندم اینا براچی عضو میشن اگه هستین اعلام وجود کنید:))))))))))))

شـدم شبکه ۴ ⊙︿⊙ نه لایکی |: نه کامنتی |: یه بوق بزنیـد بفهمم رد شدین زنده ایـد����

پستای منم شدن شبکه چار صدا و سیما
نه مخاطبی
نه لایکی
نه کامنتی

اغلب فکر می کنیم اینکه به یاد کسی هستیم منتی است بر گردن آن شخص غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه مابه یاد ماندنی بودن بسیار مهم تر از به یاد بودن است

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

سلام, آنانی, تاریک, ترین, زندگیمان, همچون, روزنه, امیدی, بودند, منتی, درآغوش, گرفتند, گردیم, روزتون, وفاداری, خیانت, نکردت, رابطه, محبت, نیست, بلکه, وظیفه, ماست, بدونیم, رعایت, چیزا, مقابل, نداریم, مسئولیت, اغلب, کنیم, اینکه, هستیم, گردن, غافل, اوست, میکنیم, ماندنی, بسیار, مهمتر, اِحترام, رِفْیْقام, خودمو, خِیْلیْا, خَراب, ْکَرْدَم, ایْن, ْنتیجه, رِسیْدَمْ, اشتباه, پیاز, رنده, کردم, سینک, چارم, جاری, یخچال, شکستم, گوشت, روغن, ریختم, ماهیتابه, اولین, کتلت, دستم, خوابوندم, برای, خودش, خفیفی, زدند, پدرم, بازم, تازه, آورده, شوهرم, نونوایی, نداشتیم, بابام, خیلی, مهمه, بازنشسته, کاری, ندارم, خودمون, گرفتم, میگیرم, همون, بالا, اومد, دوید, دوست, آدمهاست, بیشتر, دوستش, دارند, البته, زیاد, شامل, مادرم, صدای, اصرار, تعارف, دعوت, لحظه, خشکم, خانواده, نچسبی, همدیگه, بوسیم, قربون, صدقه, نمیریم, سرزده, جایی, اینجوری, نبودن, ومیامدند, روزی, هفده, تلفنی, زدند؛, قبیله, همین, فهمید, مغایر, اصول, تربیتی, وارد, شدند, اصلا, خوشحال, نشدم, خونه, مرتب, بود؛, خسته, بودم, برگشته, میوه, چیزهایی, الان, وقتی, فکرش, خنده, میاد, لعنتی, رسید, آشپزخونه, مهمان, بریزد, درهم, رفته, پرسیدم, کردی, دیدم, گفتم, بخوریم, فردا, درست, حالا, چیزی, گوجه, فرنگی, عصبانیت, بیرون, آوردم, دختر, ببخشید, مزاحمت, شدیم, میخوای, نونها, برات, ببرم, یادم, افتاد, بهشون, نکرده, تمام, جوجه, کوچولو, آماده, بهانه, گیاه, خواری, قاشق, سالاد, کنار, بشقابش, بازی, خورده, نخورده, خداحافظی, کردند, داستان, فراموش, پانزده, گذشت, هردو, ازسرم, نکنه, صحبت, شنیده, تصورش, مهره, پشتم, دردی, دشنه, نشیند, راستی, سنگک, تشکر, نکردم, آخرین, قطره, محزونی, واقعا, چهار, اهمیتی, حقیقت, صورتم, زمختی, هستم, یعنی, ندانستن, نفهمیدن, توجه, جزییات, احمقانه, ندیدن, آشپزخانه, خالی, چنگال, بکشم, چقدر, براشون؛, آمدند, تمیز, کافی, روسری, روزها, بخوام, تونم, نخواهد, دستهاش, مهربونی, دارد, دستش, دادی, اهمیتشو, نباشیم, داره, گرمی, بکنیم, شماهایی, لایک, کنین, وازاون, جاداره, دوستانی, همینجوری, عضومیشن, وخبری, ازشون, نمیشه, لایکی, کامنتی, پستی, والا, موندم, اینا, براچی, هستین, اعلام, وجود, کنید, شبکه, بزنید, بفهمم, شدین, زنده, پستای, سیما, مخاطبی, شخصغافل, مابه,