تو این سایتای موزیک میرم
اینقد استرس میگیرم موسم به جایی نخوره صفحه پاپ آپ باز شه،
مثل این بمب خنثی کنا
یواش لینک آهنگ رو کپی میکنم درمیرم :|
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی موسم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان بنفشه دمید
بهار می گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم حافظ هنوز می نچشید
ﻣﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺑﺨﻮﻥ؛
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﺻﺤﺒﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﺎﯾﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﯽ 85 ، 85 ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ،
ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺗﻮﻧﻢ ﻣﯿﮕﯿﻦ ؟
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺪﻩ
ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﺳﺎﯾﺰ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺎﻝ
ﮐﻨﻦ؟ ﻫﺎ؟
ﭼﯿﻪ؟ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﺷﺪﯼ؟ ﺑﻬﺖ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ؟
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﮕﻪ؟
ﺭﻓﻘﺎﯼ ﮔﻠﻢ . ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰ،،
ﺟﻮﻭﻧﺎﯼ ﻫﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺮﻓﺘﻦ
ﺟﻮﻧﺸﻮﻧﻮ ﺑﺪﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﺳﺎﯾﺰ ﻧﺎﻣﻮﺳﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭﻥ ﺭﻭ ﺳﻮﮊﻩ ﮐﻨﯿﻢ !
ﯾﮑﻢ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺍﺩﺍﺷﺎﯼ ﮔﻠﻢ " ﻏﯿﺮﺕ " ﺑﻪ ﻫﺎﺭﺗﻮ ﭘﻮﺭﺗﻮ ﺑﺪ ﺩﻟﯽ ﻭ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ
ﻧــــــــــﮯ
ﻏﯿﺮﺗــــــــــ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯿـــﮧ
ﻏﯿﺮﺗـــــــــــ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺖ ﻭﺍﺳﺘﺎﺩﻧﻪ ﻭ ﺩﻝ ﻧﺸﮑﻮﻧﺪﻧﻪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻧﻪ
ﻏﯿﺮﺗــــــــ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻧﻪ
ﻏﯿﺮﺗــــــــ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺩ
ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﮐﻨﻪ ﻧﻪ ﻭﺣﺸﺖ !!
ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻼﮎ ﮐﻨﻪ
ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺑﻪ ﺭﮒ ﻏﯿﺮﺗﺘﻮﻥ ﻓﺸﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ
ﺑﺎﺷﻪ ...
گفتی از ماه آسمان دلت بگو
گفتم برای اینکه از ماه تمام دلم بگویم
بگذار دمی و درنگی ببینمت
پرده توری را کناری زد
و من دیدمش ...
همان ماه من بود که می خندید
خندیدم و قلم برداشتم و به یادگار
بر روی ستون سنگی نوشتم
موسم اندوه که می رسد
ماه را نگاه کنید …
{ مجتبی معظمی }
پاييز بهار من است، نه بهاري سبز که بهاري رنگارنگ.
پاييز فصل من است، فصل رويش، فصل شکفتن...
خزان، بهار احساس است، بهار تنهايي...
موسم رويش جوانههاي احساس...
و چه زيباست موسم برگريزان...
آنگاه که خش خش برگهاي زرين به زير پاي عابران،
نغمه محزون کلاغهاي سرو نشين،
صداي زوزه باد وزنده از لابلاي تن نيمه عريان درختان،
ملودي شاهکارترين سمفوني طبيعت را مينوازند،
شور و حرارتي وصف ناپذير درون خستهام را فرا ميگيرد.
درحالي که چشمان غرق در شورم؛
نظارهگر رقص برگهايي است که از فراز به فرود ميرسند
تا با خاموشي خود حياتي دوباره به جسم بيجان
تک درخت نارون باغچه حياط پشتي دهند؛
گريههاي دل امانم نميدهد، نه از اين مرگ غريب –
که خود آغازي است بر اين پايان عجيب –
که از شوق رستن و پرواز بر فراز حصار تنگ تن...
آري من خزان را دوست دارم...
من اين رقص مرگ را دوست دارم...
من اين هزار رنگي را دوست دارم...
من از فراسوي اين سکوت فريادها دارم...
از پس اين هياهوي خزان و از رهگذر باد وزان به انتظار سکوت مينشينم.
لب فروبسته و با زبان بيزباني همنواي مرغ دل،
شعر دفتر عشق را زمزمه ميکنم...
پاييز فصل زیبايی و دوست داشتنی من...
فصل تولد من
فصل تولد توست......!( یه سال گذشت هنوز نفهمیدم تو کیه )
رسيدن فصل پائیز و مهرباني مبارك ( البته هنوز نیومده)
گفتی از ماه آسمان دلت بگو
گفتم برای اینکه از ماه تمام دلم بگویم
بگذار دمی و درنگی ببینمت
پرده توری را کناری زد
و من دیدمش
همان ماه من بود که می خندید
خندیدم و قلم برداشتم و به یادگار
بر روی ستون سنگی نوشتم
موسم اندوه که می رسد
ماه را نگاه کنید …
یه روز ی لری…
یه روز یه ترکی…
یه روز یه قزوینی…
یه روز یه اصفهانی
…مثل مرد جلو دشمن وایسادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه.
لره…بروجردی بود
ترکه… باکری بود
قزوینیه…بابایی بود
اصفهانیه… همت بود