گفت : بهتری؟!چه حالی داری الان؟!
گفتم :نمیدونم ، انگار هنوز تو شوک تصمیمم ولی اینبار دیگه جدیه!
گفت: خوب میخوام حالتو بدتر کنم که زودتر باهاش رو به روشی ...
گفتم :خوب بگو کشش نده بیخود!
گفت:
خوب نمیشی فراموشم نمیکنی جاشم میمونه تا آخر عمرتم قراره با خودت حملش کنی...
فقط عاقل باش نزار رو تصمیمات اثر بزاره...
خندیدم ازون خنده ها که درد تا عمق وجودت نفوذ کرده
گفتم همه رو میدونم ...

من همیشه جوری بودم که هیچکس نتونسته فراموشم کنه
حتی اگه دوسم نداشته باشه.

من برای تو ...
چتری بیش نبودم !...
باران که تمام شُد فراموشم کردی ؛
تو تنها هم قدم باران می خواستی
اَما من خود باران شُدم بعد از آن ...!

بهترین جمله ایی که خوندم ، میگه:

«ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم»
• |.|

•
میدونستید اسم این گل "forget me not" یا "فراموشم نکن" هست؟🥹🫠

♡

فراموشی را تمرین کرده بودم،
به خواب رفتن را هم،
همه چیز داشت رو‌به‌راه می‌شد
که یک‌هو لبخندش یادم آمد.
فراموشم نشد،
خوابم نبرد...
...

ز خاطرها فراموشم، سبُک‌بار اینچُنین باید!

.࿐

نازنینم می‌خواهم
فقط به یاد من باشی...!
اگر تو به یاد من باشی
عین خیالم نیست
که همه فراموشم کنند...

‌
گفت اینقدر کم کم فراموش شدیم که اصلا نفهمیدیم که هنوز فراموش شدیم یا نه، حتی خودشم نفهمید که فراموشمون کرده یا نه...

. .

رهی معیری :

ز درون بود خروشم،ولی از لب خموشم