تو کتاب مردی به نام اوه، فردریک بکمن حرف قشنگی زده؛ میگه:
«عشق از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض میشود.
نمیتوانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی. ولی وقتی آن حسها ضعیف میشود، حس دیگری قوی میشود. خاطره.
خاطره شریک تو میشود.
آن را میپرورانی. آن را میگیری و با آن میرقصی.
زندگی باید تمام شود، عشق نه.»
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مویش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خواستم دست به مویش ببرم خواب شود
عطر گیسوش چنان بود که بیهوشم کرد
.کاظم بهمنی
عشق از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض می شود. نمیتوانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی. ولی وقتی آن حس ها ضعیف می شود،حس دیگری قوی می شود. خاطره. خاطره شریک تو می شود. آن را می پرورانی. آن را میگیری و با آن می رقصی. زندگی باید تمام شود، عشق نه.
ما راحت نظر میدهیم
جواب ندادنِ پیام را مغرور بودنشان تلقی میکنیم
و زود جواب دادن ها را هم میگذاریم به پایِ بیکار بودن.
به کسی که با همه گرم میگیرد انگِ بیش از حد آزاد بودن میزنیم،
و کسی که حریمش را حفظ میکند متهم میکنیم به گوشه گیر بودن.
کسی که تار مویش یا مچ دستش معلوم است را بی بند و بار میدانیم
و با حجاب ها را خشکِ مذهب.
به کسی که از خودش زیاد عکس میگذارد لقبِ خود شیفته میدهیم
و وقتی کسی عکسی از خودش نگذارد میگوییم لابد خیلی زشت است.
عکس از بیرون رفتن و خوش گذرانی بگذاریم اسمش میشود شوآف
و تفریح هایمان را برای خودمان نگه داریم میشویم
بیچاره و افسرده است.
زیاد که بخندیم میشویم بی غم
و ناراحتیمان را که بروز بدهیم میشویم تو هم که همیشه حالت بد است.
عکسِ چشم و ابرو بگذاریم میگویند لابد هنوز نرفته زیر دست جراح
و عکس از صورت میگذاریم میگویند لابد هیکلش نتراشیده است.
آهنگ خارجی گوش بدهیم میشویم متظاهر
و آهنگ فارسی که پخش کنیم بی کلاس.
ازدواج که نکنیم میشویم لابد عیب و ایرادی داشته
و بله که بدهیم میشویم عجله داشت انگار.
ما آدمها تکلیفمان با خودمان معلوم نیست
اصلا ملاک برای خوب و بد بودن آدم ها نداریم انگار
بعد با همین ملاک های نصفه نیمه که هر روز هم عوضشان میکنیممی افتیم به جان آدمها و اندازه گیری و برچسب زدن بهشان.
#فاطمه_جوادی
هر زنی شروع یک شعراست
بعضی با نگاهشان
بعضی با بوی عطرشان
بعضی باموج مویشان
وبعضی با آهنگ صدایشان
می آیند ودر خاطر یک مردی به زیبایی
وعاشقانه نقش می بندند ...
ردپایشان درزندگی هرکسی
کتاب شعری می شود
زنها آغازگر تمام
عاشقانه هایند
تمام شعرهابرایشان ردیف خواهد شد
و قافیه عشق را خوب بلدند.
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
! گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی
ﻋﻤﯿــــﻖ ﺗــــــــﺮﯾﻦ
ﺯﺧــــــﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻟــــﻢ
ﯾــــــﺎﺩﮔـــــﺍﺭﯼ
ﻋـــــﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺍﺩﻡ
ﺯﻧـــــــﺪﮔﯿﻤﻪ
ﻫﻤـــــﻮﻥ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺗﺎﺭ ﻣﻮیش
ﺑــــــﺮﺍﺑــــــﺮ ﺑـــــﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻧﯿــــــــﺎ ﺑـــﺮﺍﻡ . . .
: )
او مرا به هیچی فروخت ..
و من هنوز بر سر آنم
که یک تار مویش را به عالمی نفروشم !