ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ عجیبیست ...
ﻣﻴﺪﻭﺩ ،
ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ کهنه ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ
ﻳﺎ
ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎن مشخص ﻣﻴﺸﻮﺩ !
ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ
ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ
و کدامشان رفتنی !
ﻣﻦ میخواهمﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ واقعی ،
ﺁﺩﻡ ﻫﺎیی
ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ نه زمین ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ميرود
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﻣﺘﻦ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﻯ ﺷﻴﻄﺎﻥ :
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺘﻌﺎﻝ
ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻰ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺣﻘﻴﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎﻧﺐ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺎﮔﺮﺩﻯ ﻧﻤﺎﻳﻢ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﻣﻴﺮﻭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺍﻳﻨﺠﺎﻧﺐ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﻳﺐ ﺩﻫﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﻡ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﻯ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻓﺮﻣﺎﻳﻴﺪ.
ﺑﺎ ﺗﺸﻜﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺟﻴﻢ
����������
همه چيزمان شرطى شده!
زنگ بزنى،
زنگ ميزند!
پيغام بدهى،
پيغام ميدهد!
دلت تنگ شود،
دلش تنگ ميشود!
فقط اين دوست داشتنِ لعنتى ست
كه شاملِ هيچ بند و تبصره اى نميشود!
كه اگر بفهمدد دوستش دارى،
بار و بنديلش را جمع ميكند
و ميرود!
يک عشقه واقعي بامرگ هم ازبين نميرود
چه برسد به دورى.....
دوستان اين متنو خودم نوشتم!!لطف کنين بخونين وبرداشت ونظرتونو در موردش بگين!!!
"روي خطی ايستاده ام که امتداد آن با خط طلوع خورشيد زاويه ی صفر ميسازد!!
وخورشيد هرچه بيشتر سرک ميکشد به سمت غروب ،
سايه ام سنگين تر ميشود به روی دوش زمين!!
تا آنجا که زمين کنار ميزند بار اين سياهی را ازپشتش؛
سايه ام در تار وپودم حلول ميکند دوباره!!
هرشب کالبدم هرچه زشتی ست را به زباله دانی زمين ميريزدو
هر صبح دوباره به من برميگردد!!!
وميان اين همه روشنی زخم عميقم پوزخند ميزند به اين توهم سپيد!
انگار يک جا اين يک تکه سپيدروحم را جا گذاشته باشم،
خلا آن هر روز زير شعاع نوری يک ذره بين بيشتر به چشم مي آيد!!
نه اينکه وقتی خورشيد به استقبال طلوع ماه ميرود تکه ي گم شده ام ديگر نباشد،
فقط کمی به چشم نمی آيد!!
من به اندازه ي طول يک سپيده دم فرصت دارم به دنبالش گوشه کناره های گذشته ام را بگردم !!
گذشته اي که از يک ثانيه پيش شروع ميشود تا يک قرن پيش،تا تولد اولين سايه...
گويی شيطان با ناخن هاي تيزش يک تکه از روحم را بکند ودر کيف دستی اش بگذارد!!
کيف دستي اش فکر ميکنم طلايی باشد!
وحالا هرروز آرام در خيابان ها قدم ميزند
ازکنار آدم هايی عبور ميکند که تکه روحشان در کيف دستی اش خاک ميخورد
وشايد ديگر آنقدرها عجيب نباشد که هر صبح چشمکی حواله ی خورشيد کند...
دوستان این متن وخودم نوشتم!!لطف کنین بخونین واگه نظری داشتین حتمابگین!!!
"من يک تبعيدي ام...
به جايي که...به دنيايي که...سکوت فرياد ميزند
آنقدر که حنجره اش خش برميدارد
سرزميني که صدا در آن جريان ندارد
هيچ چيز
سکوت مطلق...
روحم در اين بي رحمي عميق زنجير شده!!
صدايي که در گلو خفه ميشودو گوشي که گداي کلمات ميشود.
بغضي که به خاک ميسپرد شکستنش را...
دنيايي که نه چشم ميبيند ونه نگاهي خوانده ميشود
مثل اينکه زل زده باشي به يک فصل نرسيده...
وانتظاري که هيچ کس در آن سويش نيست،يک انتظار مطلقا يک طرفه...
واشکي متبلور ميشود اما به بلوغ نميرسد
وبه خاک ميسپرد سقوطش را از چشمه ي دريايي اش...
زنداني نيستم!!آزادم!آزاد
نه چون پرنده اي که در آسمان اوج ميگيردو ميشکند سپر تندبادهارا
نه چون پروانه اي که روزي هزاران بار حس زنده بودن در او احيا ميشود، دوباره ودوباره
بلکه مثل بچه گنجشکي که توي لانه ي چوبي اش دل ميزند براي پرواز،بال ميزند،بال ميزند
اما هيچ!!!هيچ
همه فکر ميکنند پرواز را ياد نگرفته!!پس مادرش کو؟؟
همه به دنبال مقصري ديگر!!
اما از کجا معلوم که پرواز را از خاطر نبرده باشد؟؟!!
خاطره ي چگونه ي تکاندن بالهايش پشت ميله هاي سخت فراموشي محبوس نشده باشد؟؟!!
از کجا معلوم تخم باروري آرزوهايش را مار نخورده باشد؟؟!!
داشتم ميگفتم!!
وآنقدر بال ميزند که خسته از اين مکرر بيهوده دوباره به خواب ميرود
خوابي که کسي نميداند بايد در انتظار بيداري دوباره اش ماند يا نه!؟؟!
شايد تخم آزادي من را نيز ماري از دنياي خودم خورده باشد؛
کسي چه ميداند...؟؟!!
حکايــــت آن گرگـــــی
《شده ام كه》
با جمع
《زندگی ميكند》
با جمع
《به شكار ميرود》
امــــــا . . .
تنهايی
می جــــــــــــــــنگد
یخچال ﺍﺳﺖ دیگر
ﺻﺪﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪﺵ ﻛﻨﻰ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻧﻤﻴﺮﻭﺩ و همچنان آﺭﺍﻡ ﻭ ﺻﺒﻮﺭ ﺧﺎﻟﻰ ﻣﻴﻤﺎﻧﺪ!
حوصله ات كه سر ميرود با دلم بازي نكن..
من
در بيحوصلگي هايم
باتو
زندگي كرده ام......
براي خودت زندگي كن...
كسي كه تو را دوست داشته باشد با تو ميماند....
براي دوست داشتنت ميجنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه اي ميرود.........