‏یادمه یه شب مُردم؛
صبحش بلند شدم دوش گرفتم، لباسامو پوشیدم، رفتم توی شهر و به کارام رسیدم…

I want to bequeath to make my grave bigger when I die, because the amount of wishes I take with me to the grave is too much :))!

‏میخوام وصیت کنم وقتی مُردم قبرمو بزرگتر
بگیرن چون حجمِ آرزوهایی ک با خودم ب گور میبرم خیلی زیاده :))!

من مگه چند سالمه که اینقده قلبم خسته‌س
واسه باخت من می‌دونی خیلی‌ها از قصد زدن دست
زندگی رو رفته یادم من دیگه مُردم از بس...
00:27

اگه بهت محل نمی‌ذاره و پیامت رو دیر سین می‌کنه اینارو بذار توی بیوت:

زَخم بَرداشتم اما نمُردم!
تَرَک بَرداشتم اما نَشکستم!
خَمیدهِ شُدم اما لِه نَشدم!
خَستهِ بودم اما اِدامهِ دادم!
این بود خُلاصهِ ی داستانِ زندگیِ من...


..

•
تو مَردمکِ چشمِ منِ مهجوری .️

- فروغی بسطامی

♡

کاش همه‌مون می‌تونستیم اون حسی که ابراهیم گلستان بعد از گرفتن این نامه از فروغ فرخزاد گرفته رو یه بار تجربه کنیم براش نوشته:

اما‌ همین کافی بود همین که می‌دانستم که تنم درد تنت را دارد نه میلِ تنت را،همین که با تو انگار در چاه فرو می‌رفتم و به مرکز زمین می‌رسیدم,همین که با تو انگار می‌مُردم و از شکل می‌افتادم‌ همین برایم‌ کافی بود .️

امروز بهترین لباسو پوشیدم
‏بهترین جا برای خرید رفتم
‏بهترین غذارو خوردم
‏الان که اومدم بخوابم خوشحال نیستم برای فردا علاقه ای به ادامه ندارم
‏من هنوز ۲۵ سالمم نشده
‏مُردم حاجی

و مَردم
با نگاه
با حرف
با خنده
حتی با نوازش
می‌توانند غمگینِ‌مان کنند...

زَخم بَرداشتم اما نمُردم!
تَرَک بَرداشتم اما نَشکستم!
خَمیده شُدم اما لِه نشدم!
خَسته بودم اما اِدامه دادم!
این بود خُلاصه‌ی داستانِ زندگیِ من...

شبی میرسه که بهم‌میگی دارم میمیرم…
منم میگم بسلامت عزیزم مزاحمت نمیشم.
به تلافی همه اون شب هایی که هزاربار مُردم و بیخیالم بودی!