پسر کوچکی وارد مغازه ای شد. جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ...
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد، پسرک پشت تلفن پرسید: « خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید ...؟ »
زن پاسخ داد: « کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد ... »
پسرک گفت: « خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد ... »
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است ...
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: « خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت امروز شما زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت ... »
مجددا زن پاسخش منفی بود ...
پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت، گوشی را گذاشت ... مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود، گفت: « پسر از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم ... »
پسر جواب داد: « نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند ... »
" کاش ما هم گهگاهی عملکرد خود را بسنجیم ... "
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مکالماتش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چقدرحسه بدیه وقتی کسیوازدست میدی تازه بعدش میفهمی که چقدربودنش قشنگ بوده!
چقدرناراحت کنندس وقتی بعدیه بحث میگه خدافظ وتواونجامیفهمی چراهیچوقت تومکالماتش نمیگفت:بای!
چقدربده اونجاکه دلت آشوب میشه ونمیدونی چی بگی که غرورت اون زیر میراله نشه!
چقدربده وقتی چشماتومیبندیومیگی:من نمیگم بروتاتوتمومش کرده باشی؛امایادت نره اونروزکه گفتی:هستی؟
گفتم:تاکی؟
گفتی:تا آخرش....!
گفتم: آخرش کجاس؟
گفتی:قیامت..
گفتم :توچطور؟
گفتی:تاتهش هستم.
تهش شداینجا..قیامتت شد دنیا..ومن شدم تنهای تنهای تنها!
#بانـــــــــــــــوچ