بآرون میباره
تو تاکسی نشسته
داستان میخونه
هر از گاهی سرشُ میاره بالا قطره هایِ بارون که خودشونُ میزنن به شیشه ی ماشین رو میبینه
از رادیو صدایِ تو ای پری کجایی میآد
تو دلش خوشحاله
هوایی میشه تو اون هوایِ دلبر..
به وقتِ دیروز.

.

#دلَـــ ــمــ نِمیآد نِفـــ ـــرینِــتــ ڪُنَــــمــ
#وَلے اَز خُـــ ـدآ میـــ ــخؤآمــ تَقآصِهـ
#اؤنــ اَشــ ــڪآمُؤ اَزَتــ .
#بگیـــــــرِهـ ..

هنگام مواجه شدن با مشکل، یادت باشه که حتما راه حلی وجود داره.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود میآد. بعد از هر سقوطی، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود داره
ذهنت رو روی راه حل ها متمرکز کن.
برای بیرون آمدن از یک اتاق؛
باید در رو پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی !

گآهی تَنهآ ڪآری ڪِـہ اَز دَستِتوטּ بَرمیآد اینِـہ ڪِـہ نَـہ تَعَجُب ڪُنید , نَـہ تَفَڪُر
, نَـہ تَصَوُر , نَـہ تَحَیُر
فَقَط یِـہ نَفَسِ عَمیقُ ایمآטּ بِـہ اینڪِـہ هَمِـہ چیز اونطور ڪِـہ بآیَد دُرُست میشِـہ ,, [!] ×

+ چـیزیـ شـُدِه‍ دُکـتُر [؟]
- یِـ بیـمآریـِ نآشِـنآ‍ختَـسـ ، کـآری‍ اَز دسـتـِ مـآ بَـر نـِمیآد [!]
+ یَنـیـ ‍چیـ [؟]
- قَـلبِتـْـْ اَز کـآر اُفتـآده‍ ...
+ ‍خُبــ [؟]
- اَمـآ نَـفَسـٰـٰ میـکِشیـ [!] #

■ چیزے شدهـــ ْ دڪتر ْ ...؟
□- متـأسفمـــ ْ ...
■ ﻣَڹ طآقتشو دآرمـ
□- یڪـ ْ بیمآرے نآشنآختــہ س ْ
ڪآرے از دستــ مآ برنمیآد..
■ ینـے چــے ْ ؟ ؟ ؟
□- قلبتـــــ از ڪآر ٰاٌٰفتآدهْ
■ خبـــــ ْ ...؟ ؟
□- اماَ نَفســ میکشـے .

اگـهـ دیدے ڪسـے غیـر طبیعے غـذآ میخورهـ و مڪث میڪنهـ بدون
" نآراحتهـ "
اگـهـ دیدے ڪسـے اشـڪ بهـ چشمآش نمیآد بدون
" خیلـے توو دآرهـ ... "
اگـهـ دیدے ڪسـے خیلے میخنـدهـ بدون
" خیلـے زخم خوردهـ ... "
اگـهـ دیدے ڪسـے آهــنگ گوش میـدهـ بدون
" نمیزارهـ دردآشو خیلیآ بدونن ! "
اگـهـ دیدے ڪسـے تو احـوآل پُرسـے هــے میگـهـ شُڪر بَد نیستم بدون
" دآرهـ دروغ میگهـ از درون دآغونهـ "
اگـهـ دیدے ڪسـے بیش از حد بے توجهــهـ بدون
" یـهـ زمآنے ، بیش از حد اندآزهـ ، عآشق بـودهـ "
اگـهـ دیدے ڪسـے خودشو از دید بقیهـ پنهــآن میڪنـهـ بدون
" از خیلیآ ضربـهـ خوردهـ ... "

اگـه دیدی کسـی غیـر طبیعی غـذآ میخوره و مکث میکنه بدون

" نآراحته "

اگـه دیدی کسـی اشـک به چشمآش نمیآد بدون

" خیلـی توو دآره ... "

اگـه دیدی کسـی خیلی میخنـده بدون

" خیلـی زخم خورده ... "

اگـه دیدی کسـی آهنگ گوش میـده بدون

" نمیزاره دردآشو خیلیآ بدونن ! "

اگـه دیدی کسـی تو احـوآل پُرسـی هی میگـه شُکر بَد نیستم بدون

" دآره دروغ میگه از درون دآغونه "

اگـه دیدی کسـی بیش از حد بی توجهه بدون

" یـه زمآنی ، بیش از حد اندآزه ، عآشق بـوده "

اگـه دیدی کسـی خودشو از دید بقیه پنهآن میکنـه بدون

" از خیلیآ ضربـه خورده ... "

دقت کردین :ﺍﻭﻧﺎﯾی ﮐه ﺗﻮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺍﺯﺷﻮن ﺑدﺕ ﻣﯿآد
ﯾه ﺭﻭﺯی، ﺑﻬﺘﺮﯾن دﻭﺳﺘﺖ ﻣﯿشن؟؟!!

دیوونه بازی میدونی چیه؟

یعنی وقتی کنآرته

یهو دمآغشو بکشی

چشمآش پر اشک بشه بگــه : مگه خل شدی ؟

بگی آخ آره دیگه (!) خل تو (!)

وقتی باهات بحث میکنه

چشمآتو ریز کنی بگی : خآک بر سرم بآز اخم کردی؟

نگفتم بهت نمیآد؟ اصـلن گوش نمیــدیهـآآ

نشستـه بـآشین تـو یه جمعِ دوستآنه ، داره حرف میـزنه

یهو وسط حرفش بگی تـو پرانتز میخواستم بگم من ایشونو خیلی دوس دارم

خوب داشتی میگفتی عزیزم ...

دیوونه بآزی یعنی اینکه یه روز بهت بگه : مـرسی که اینقدر دیوونه ای...