Be careful what you are going through because of whom, later you will realize that you have gone through everything that was important to you because of someone who is no longer important to you..!

حواستون باشه بخاطر کی از چی میگذرین، بعدا به خودتون میاین میبینین از هر چیزی که براتون مهم بوده بخاطر کسی که دیگه براتون مهم نیست، گذشتین..!

سی سال به بالاها میشه یه لحظه بیان اینجا؟ زندگیتون چطوره؟ با آرزوهای برباد رفته چی میکنین ؟ شمام گاها احساس پشیمونی خاصی نسبت ب گذشته تون دارین؟ شمام مثل من یهو به فکر فرو میرین و به خودتون میاین میبینین یه ساعته دارین فکر و خیال میکنین؟

•
ینی چی که میاین حال آدمو میپرسید میگید : مارو نمیبینی خوشی؟
خوبه با گفتنِ بله شمارو آزرده خاطر کنم.

♡

•
کاش وقتی میاین مهمونی زود برین
شاید تو یکی از اتاق های اون خونه یکی
خودشو زده به خواب ولی داره از جیش میمیره .‍.

♡

وقتی یکی ناراحت و عصبیه شوخی خرکی نکنین باهاش!
بانمک بنظر نمیاین ، فقط چندش آور میشین!
کاش درک کنین این مسئله رو دیگه..!

‏خیلی زشته بجای اینکه رک بهمون بگین اگه دلخوری دارین میاین هوایی میزنین

ما که از هم توقعی نداریم !!!
فقط قرار است من چیزکی بنویسم و شما بخوانید و گاهی بخندید و گاهی گریه کنید...
و یک ردپائی بگذارید تا من بدانم که اینجا، توی این برهوت تنها نیستم
و برای خودم حرف نمیزنم!
اصلا" شما هستید که من بدانم حرفهایم را کسی دوست دارد...
خودم را هم شاید !!!
بعد می­گذارم شما حرف بزنید و من می­آیم به گوش دادنتان.
جز این که نیست؟ هست ؟!!
ما آدم­ها همه تنهائیم و آنها که میایند اینجا تنهاتر…
و هر چه آن بیرون توی دنیای آدم­ها تنهاتر باشیم، اینجا پررنگ­تریم.
بیشتر پی ِدوست می­گردیم. بلندتر داد میزنیم.
ما، قابل ترحم­ترین موجودات این دنیا، پناه می­بریم به آدمهائی که نمی­شناسیمشان !!!
به رابطه­هائی از جنس ِدیتا، از جنس ِفیبرنوری!
و دل می­بندیم به لبخندهای یک صورتک زرد رنگ که فقط گاهی قلبی گوشه­اش هست !!!
و دلخوشیم به بوسه­های همان صورتک…
با هم میخندیم و با هم گریه می­کنیم.
به جای چشم­های هم، به مانیتور نگاه میکنیم
و به جای دستهای هم، ماوس کامپیوترهایمان را در دست می­گیریم.
ما چقدر تنهائیم…
و چقدر ابعاد این تنهائی وحشت­آور است…

چرا کلاساى اسب سواریتونو نمیاین؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الکى مثلا من مربى اسب سواریم
شما بگین وای ببخشید استاد

یکی از فانتزیام اینه که همه ی یک جمله ای ها دست به دست هم بدن و با نیومدن به سایت و پیام ندادن یک جمله رو تحریم کنیم اونوقت یه نفر از ما بیاد با مدیر شروع کنه به مذاکره!
خخخخخ بعد مثلا توافق کنیم که ما برگردیم و در مقابل یک جمله ، تمام تحریم ها رو برداره و ما بتونیم هر جوک و اس ام اسی رو ارسال کنیم!!!
انصافا چرا نمیاین همکاری کنیم!!!!!!!!!
کاملا هم حالم خوبه خخخخخ:)))

باورِ آدمهای ساده را خراب نکن … آدمهای ساده با تو تا ته خط میایند و اگر بی معرفتی ببینند قهر نمیکنند میمیرند