عجیبم
استثنام
غیرقابل درک شدم
تنهام
تو کلاس هیچ دوستی ندارم
تو شهر هم هیچی
کلاً آدم پیچیده ای هستم
راستی بهت گفتم تنهام?
فقط ابتدایی خوب بود
بعدش از هم فاصله گرفتیم
اون رفت به یه مدرسه دیگه، منم یه مدرسه دیگه
دیگه خبری ازش نشد
نمره هام از بیست شد بین یازده تا سیزده
آخ اگه درک میشدم آخ اگه اونجا بغضم میترکید
خیلی اشتباه کردم جلوی گریه هامو گرفتم لطفا حداقل شماها این کار رو نکنید و به راحتی احساستون رو نشون بدین غرور رو بزارید کنار
راستی یادم رفت بهتون بگم که خیلی تنهام
نمیدونم چرا نمیتونم با دوستای جدید رابطه خوبی داشته باشم
شاید بخاطر اینه که وقتی بزرگ میشی راهت از بقیه جدا میشه
شاید اون اعتقادی که داری اون اعتقادش با تو فرق کنه رفتارش باتو عوض میشه
اره درسته من هیچوقت نتونستم مثل دوستام رفتار کنم چون من به چیزایی فکر میکنم و اعتقاد دارم که اونا ... هه
رقابت رو خیلی دوست دارم اما الان هیچکس نیست یا هیچکی رو ندارم که باهاش رقابت کنم ، که نمره ام ازش بیشتر بشه
فک کنم من هنوز توی کودکی مانده ام
خدا کند که نجاتم دهد
راستی من تنهام
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میترکید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بچه که بودم از بس مغرور بودم ...
هروقت مامانم میرفت جایی منو با خودش نمیبرد مث بقیه بچه ها پشتش گریه و التماس نمیکردم
ولی به محظه این که میرفت میترکیدم از گریه ...
هنوزم همونم
هرگز برای داشتن و نگه داشتن کسی یا چیزی التماس نمیکنم... :)
" ماه ..
دل تنهای شب خود بود ..
داشت در بغض طلایی رنگش میترکید .. ! "
یه بار از فشار دستشویی داشتم میترکیدم
تا رسیدم خونه پریدم توی موال و شروع کردم به باز کردن دکمه های پیرهنم
به دکمه آخر که رسیدم یادم افتاد عه نباید پیرهنمو دربیارم!
هیچی دیگه انقد خندیدم که همون یه ذره مقاومتی هم که داشتم از بین رفت و... بگذریم!
کیا یادشونه بادکنکمون که میترکید یه تیکه برمیداشتیم میذاشتیم رو استکان باهاش آهنگ میزدیم خیر سرمون…
تفریح بود ما داشتیم؟؟؟
ﻗﺎﺿﯽ ﺣﮑﻢ ﺭﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ : ﺍﻋﺪﺍﻡ !!!! ﺣﻀﺎﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ!
ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮐﻪ ﺳﺮﺗﺎ ﭘﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪ!
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻥ ! ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﯾﻪ... ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﺍﻣﺎ ... ﻫﺮ ﺷﺐ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ... ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺑﻨﺪ: ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! ﻭﻗﺘﺸﻪ !
ﺗﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﻗﻔﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ! ﺟﺎﺋﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ! ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ !
ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﮑﻮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ .
ﻗﺎﺿﯽ : ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﻐﻀﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪ.
ﮐﻼﻩ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﯿﻨﻪ ! ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻧﺶ!
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺵ ! ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ !
ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﮐﻤﮏ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺵ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ!!!!!
ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ: ﺑﯿﺎﺭﯾﻨﺶ ﭘﺎﺋﯿﻦ !
ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﺎﺋﯿﻦ. ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻗﺎﯼ ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺱ!!!!!!!!!!!!
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺷﺪﻥ ! ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ !
ﺑﻌﻌﻌﻠﻪ !! ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺟﺂﻥ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ...
ﮐﻠﯿﭙﺲ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨید:))))
یه بار از فشار دستشویی داشتم میترکیدم
تا رسیدم خونه پریدم توی توالت و شروع کردم به باز کردنِ دکمه های پیرهنم!
به دکمۀ آخر که رسیدم یادم افتاد نباید پیرهنمو دربیارم…!
هیچی دیگه…انقد خندیدم که همون یه ذره مقاومتی هم که داشتم از بین رفت و …. بگذریم!