Most did not see your battle so they don’t know what it cost you to get where you are. I’m glad you made it.
بیشتر اونا نبرد تو رو ندیدن،
بنابراین نمیدونن که رسیدن به مکانی که در حال حاضر هستی برات چه هزینه هایی داشته.
خوشحالم که از پسش بر اومدی...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میدونن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یکی از دلایل غمگین بودنمون نسبت به زندگی اینه که دنبال لذت تمام و کمال هستیم! در صورتی که زندگی هیچ وقت کامل سرشار از لذت خالص نمیشه! همیشه غم و شادی در هم آمیخته شدن!
یکی از دلایل شاد بودن یکسری از آدمها اینه که دنبال زندگی تماما لذت نیستن، چون میدونن این نگرش ناکامی و حس پوچی با خودش میاره! آدمهای راضی و شاد به لذت های کوچیک میچسبن و هرلحظه ای که فکر کنن بهشون حس خوب میده رو بهش بها میدن! و در لحظه های قشنگ و کوچیک بیشتر خودشون رو درگیر میکنن تا غم کل زندگی!
آدمایی که از تاریکی برمیگردن
خیلی بهتر و واضح تر نور رو میبینن و
قدرشو خیلی بیشتر میدونن ..️
Too many people know the price of everything and the value of nothing!
خیلی از آدما قیمت همه چیو میدونن ولی ارزش هیچی رو نمیدونن.
از این عصبانی نباش که چرا بقیه قدر ارزش و محبت تورو نمیدونن، خیلی از مواقع ما به اندازه ی شخصیت خودمون کسی رو تحویل میگیریم نه به اندازه ی ظرفیت اون شخص."
بعضی از آدم ها رو بزرگشون کنی لبریز میشن و توهم خود بزرگ بینی در درونشون ایجاد میشه.
دست به قد و اندازه ی آدم ها نزنید.
از اونایی که رفتارشون با همه یکسان نیست خوشم میاد؛ چون این حسو به آدم میدن که برای خودشون ارزش قائلن و میدونن با کی باید چه رفتاری داشته باشن و چطور حرف بزنن....
من باید سینگل بمونم، چون خیلی شدید عاشق میشم و تو این نسل دیگه قدر این رو نمیدونن...
من باید سینگل بمونم، چون خیلی شدید عاشق میشم و تو این نسل دیگه قدر این رو نمیدونن.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی »
They know you; But I know you.
They bring a smile to your face; But I laugh at you.
They bother you; But I am a balm for your wounds.
They hurt you; But I hug you
They know your name; But I know your smell...
اونا تورو میشناسن؛ ولی من بلدمت.
اونا لبخند به لبات میارن؛ ولی من میخندونمت.
اونا اذیتت میکنن؛ ولی من مرهم میشم رو زخمات.
اونا بهت بدی میکنن؛ ولی من بغلت میکنم.
اونا اسمتو میدونن؛ ولی من بوی تنتو میشناسم...
یچیز جالبی که یبار تو یکی از کتابام خوندم این بود که بسیاری از کودکان وقتی نسبت به مرگ و مردن آگاه میشن، بصورت ناهشیار با خودشون عهد میبندن که هیچ وقت سرمایه گذاری کاملی روی زندگیشون نکنن و هرگز به شخصی دلبسته نشن! چون میدونن که روزی زندگی به پایان میرسه و شخص محبوبشون رو از دست میدن. پس در بزرگسالی ممکنه از ورود به رابطه و دوست داشتن یه فرد ترس و واهمه داشته باشیم. پس ما یا انتخاب میکنیم که با وجود فانی بودن دنیا زندگی کنیم، یا بخاطر هراس برای از دست دادن افراد مورد علاقه ی زندگیمون، روی به محدود سازی خودمون میاریم و در جبهه مرگ می ایستیم تا زندگی!