اینروزا شدیم آدمای دست دوم. هرجا پا میذاریم ینفر قبل ما قول موندن داده بوده و گذاشته رفته! هر عطری میزنیم یکی قبل از ما براش زده بوده. هرجایی میریم با نفر قبلی میرفته. خلاصه آدم دیر رسیدن ها هستیم
.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میرفته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﻣﻮﺭﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﮐﻼﺱ ﺧﻂ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺯﺵ ﺟﺰﻭﻩ ﺑﮕﯿﺮﻥ ^__^
محققان اروپایی علت انقراض دایناسور ها رو کشف کردن
.
.
.
ملکه انگلیس کش میرفته میخورده !!!
مورد داشتیم: طرف قبل از اینکه بینیشو عمل کنه تو استخر کرال پشت میرفته، همه فرار کردن! فک کردن کوسه داره میاد
روایت داریم فردوسی داشته تو خیابون میرفته دختره بهش میگه :فلدوسی عجیجم اینجا ته تال میتنی؟ فردوسی میگه:
بسی رنج بردم در این سال سی
دخترا ریدن به این فارسی!
مورد داشتیم: طرف قبل از اینکه بینیشو عمل کنه تو استخر کرال پشت میرفته، همه فرار کردن! فک کردن کوسه داره میاد
بچه ها خیلی ناراحتم...!
چن روز پیش واسه دختر خالم مریم که پرستاره ، یه اتفاق وحشتناک افتاد... !
یه پسره که دیابت داشته یکی دوماهی میرفته پیش این دختر خالم که انسلین بزنه !
اینم چون می بینه پسره خیلی مظلومه ، تحویلش میگیره و باهاش رابطه ی خوبی داره !
پسره عاشقش میشه و بهش میگه که دوسش داره .
خلاصه یه مدت دس از سرش برنمی داره و هی میادو میره !
دختر خالمم کلافه میشه و میگه من نامزد دارم !
پسره باور نمیکنه و میگه آدرسشو بده اگه راس میگی !
اینم آدرسو میده که شرش کم شه !
پسره میره پیش نامزده باهم دعواشون میشه و نامزدرو میکشه و فرار میکنه !
بعد یه مدت پسره میبینه که پلیسا نمیان سراغش ،
میره پیش مریم و بهش میگه میدونستم که دوسم داری وگرنه
به پلیسا میگفتی که من نامزدتو کشتم !
مریم میگه آره حالا بشین تا واست انسلین بزنم حالت خوب نیس !
بعد به جا انسلین بنزین میریزه تو سرنگ و بهش تزریق میکنه!
بعد به پسره میگه ک بنزین ریختم تو بدنت و تا چن دیقه دیگه میمیری !
پسره بلند میشه که با چاقو بکشش ، میدوه دنبالش یه چن متری یهوووووو ......
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بنزینش تموم میشه !
اصن پمپ بنزینم نبوده اون اطراف !
یه عمه هم دارم اما سهمی تو این ماجرا نداشت.... رحم کنید ! :)) !
این مطلب طنز نیس... ولی باحاله
میگن یه روز یه راننده تاکسی اخرای ساعت کارش تو شب داشته تو یه کوچه میرفته
یه مرده رو سوار میکنه
اقاهه به راننده تاکسی میگه : تو منو میشناسی؟
راننده میگه نه ...
چند متر جلو تر یه خانوم خوشگل رو سوار میکنه
دوباره آقاهه با عصبانیت میپرسه : میگه منو میشناسی یا نه؟؟؟
راننده : ای بابا میگم نه دیگه حالا تو هی بپرس !!
آقاهه بهش میگه من عزرائیلم !!!!
راننده هم بهش میگه برو بابا دلت خوشه....
یهو خانومه میگه ببخشید آقا شما با کی حرف میزنی ؟؟؟
جز من که کسی تو تاکسی نیست ....
راننده هم که داشت از ترس می مرد سریع از ماشین پیاده شد و فرار کرد
.
.
.
.
.
و اینگونه شد که دوتا اون آقاهه و خانومه ماشین رو دزدیدند تا یه هفته
به راننده تاکسی میخندیدند..
پ.ن : این داستان ایرانی واقعی هستش و تو مشهد اتفاق افتاده ..