کاش بعضی آدما مثه مهران مدیری تو دورهمی که میپرسیدن چیزی هست بخوای بگیو من نپرسیده باشم؟
اونوقت آدم میشست باهاشون تا صبح حرف میزد :)
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میشست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کاش حال خوب خریدنی بود میرفتیم بقالی میگفتیم دو تومن حال خوب لطفا ,بعد میرفتم میشستیم یه گوشه حال خوبمونو میخوردیم!
.
#توئیت
کاش بعضی آدما گاهی مثل دورهمی، میپرسیدن چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم؟
اونوقت آدم میشست تا صبح حـرف میزد باهاشون
✨
کاش بعضی آدما گاهی مثل دورهمی میپرسیدن چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم؟
اونوقت آدمـ میشست تا صبح حرف میزد باهاشون
تو آشپزخونه داشتم ظرفا رو میشستم بابام اومد آب خورد چراغ آشپزخونه هم خاموش کرد رفت بیرون! آیا من آدم نیستم؟ آیا من وجود خارجى ندارم؟ خو یعنى چى این حرکت آخه…
نسل قدیم و جدید اونقدرام متفاوت نیستن
قدیما مامانبزرگا میشستن جلو تلوزیون سیاه سفید شال گردن میبافتن
ما میشینم پشت صفحه گوشی رویا میبافیم
نمازهایمان اگر "نماز" بود که موقع سفر ذوق نمیکردیم از
شکسته شدنش..
نمازهایمان اگر نماز بود که
رکعت آخرش اینقدر کیف نداشت..!
نمازهایمان اگر نماز بود که
تبدیل نمیشد به ماشین حساب..!
نه
نمازهایمان نماز نیست..
اگر نماز بود،یک کارواش قوی میشد
و
با فشار میشست از دلمان همه ی
سیاهی را،
لکه ها را،
زشتی ها را..
اگر نماز بود،میشد کیمیا
و
مس وجودمان را تبدیل میکرد به طلا..
اگر نمازمان نماز بود،میشد پل
میشد پناهگاه
میشد دارو
میشد درمان
میشد میعادگاه..
خدایا تو که درهای آسمانت را سخاوتمندانه باز کرده ای
من از تو فقط یک چیز میخواهم
بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم "نماز" شود
فقط همین
دیشب مهمون داشتیم ، یه بچه ی ۴-۳ ساله هم داشتن!
بچه که چه عرض کنم ، زلزله هفت ریشتری !
از کله ی سحر دارم پس لرزه هاشو جمع میکنم ، هنوز تموم نشده!
والا ما که بچه بودیم ، همون اول که میرفتیم جایی مامانمون میگفت
“نمیدونین چه بچه ی خوب و آرومیه”!
ما هم گیر میکردیم تو رودرواسی تا آخر مهمونی
میشستیم یه گوشه گلای قالی رو میشمردیم که حرفِ ننه مون زمین نیفته !
اصلا نسلِ بامرامی بودیم ….جزغاله شدیم …حیف
عاغا ما دیشب تو باشگاه بودیم . بعد یه تمرین که همه باید میشستن بعد بقیه از روشون میپرن نوبت من که شد مو قع پریدن پام خورد تو کله رفیقم بعد همه پریدن اون هنوز همون جا نشسته بود فکر کنم هنگ کرده بود. بعد استادمون اومد فکر کرد داره مسخره بازی در میاره بلندش کزد تا میخورد زدش. ولی خداییش هنگ کرده بود نمیتونس بگه من زدم تو سرش.ولی خداییش چقدر اون روز با دوستم خندیدیم ولی طفلک گناه داشت فکر کنم دفه بعدی بخوام برم باشگاه پدرمو در میاره.
اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش منم همراه کارگرها داشتم ماشینو میشستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد!
خوب چی کار کنم فکر کردم زشت اونا ماشین منو بشورن من وایستم نگاه کنم!