من خیلی آدمِ بیخیال شوندهای هستم. ناراحت میشما، گریه هم میکنم. ولی میگم بیخیال دیگه، اینم بذار کنار بقیهٔ شکستای زندگیت و غمتو تو دلت چال کن.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میشما
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو برای کسانی که روحیه ات را درک نمیکنند
برای این جهانِ بیرون که تو را کوچک میشمارد زندگی نمیکنی
بلکه برای کسی که پیوسته در فکر توست و
در همه چیز مانند تو و همراه تو احساس میکند
زندگی را ادامه میدهی ...!
#روژه_مارتن_دوگار
ما نسلی بودیم که با تهدید "تا سه میشمارم"
چشم میزاشتیم . .
ولی اِنقدر با وجدان بودیم ک،اون وسط یه "دو و نیم" جا میکردیم تا
دوستمون بهتر قایم شه:)
خواستم بهت بگم"...
خیلی دوستت دارم،خیلی میخامت...
خیلی عاشقتم، خیلی دیوونتم...
خیلی خوبه که هر روزُ هر ساعت هر
ثانیه تو قلبمی و صداتو میشنوم نفساتو
میشمارم بهشون گوش میدم چون من با
وجود همینا آرامش میگیرم ...
خوشحالم که دوستت دارم...
خوشحالم که عاشقتم و عاشقمی
اینو بدون در هر شرایط از زندگیت
کنارتم و تنهات نمیزارم عمرم...
حالمو خوب میکنه وقتی که به این فکر میکنم دستام فقط قفل دستای خودته تا ابد....
اینو بدون تو رویای من نیستی؛
« هدف » آینده ی منی . . . .
تا حالا شده ستاره هارو بشماری؟؟! به احتمال زیاد برات اتفاق افتاده که به ستاره ها نگاه کنی و بشموریشون ، ولی دیگه خیلی وقته که نشموردیشون چون یه کاره بیهودس چون فهمیدی نمیتونی ستاره هارو بشماری ، فقط نشستی و بهشون نگاه کردی .
منم دوست دارم ولی فهمیدم دوست داشتنِ تنها من بی فایدس ، دیگه نمیشمارمت ، فقط نگات میکنم....
وقتینعمتایِ''خُدا''رو میشمارَم
تورو دوبآر حساب میکنم
آخرِ پاییز نزدیک شد و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!
اما تو بشمار...
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!
بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردی بود اما تو چقدر سبز بودی...!
نگران جوجه ها هم نباش آن ها را بعدا با هم میشماریم...
و در آخر...
" امیدوارم همه ی لحظه های پایانی پاییزت
پر از خش خش آرزوهای قشنگ باشد"
"امین"
زان شبی که وعده کردی روز بعد... روز و شب را میشمارم روز و شب...
ما نسلی بودیم که با تهدید
"تا سه میشمارم" چشم میزاشتیم
ولی انقدر با وجدان بودیم اون وسط یه "دو و نیم" جا میکردیم تا دوستمون بهتر قایم شه
دههشصت
من به عنوان یک مرد نجیب ایرانی به مهریه کمتر از تاریخ تولدم راضی نمیشما گفته باشم *_^
فقط الان من لب مرز روسیه ام و اینا صفشون کجاست که جا بگیرم ؟...