آدامس شیک که جای بقیه پول میدادن، شده هزار تومن...
ولی قیافه و طعمش عوض نشده،
خلاصه توام اگه توی نوسانات زندگی وضعت خوب شد،
واسه اونایی که از قبل میشناختنت، عوض نشو و قیافه نگیر....
#تازه_به_دوران_رسیده_.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میشناختن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدامس شیک که جای بقیه پول میدادن، شده هزار تومن. ولی قیافه و طعمش عوض نشده
خلاصه توام اگه توی نوسانات زندگی وضعت خوب شد، واسه اونایی که از قبل میشناختنت عوض نشو و قیافه نگیر
They'll never know me,
like you used to know me ...
اونا هیچوقت منو نمیشناختن،
عینه قبلا خوده تو :)
.࿐
قبلا آدم جایی که دور و بریاش میشناختنش امنیت داشت، حالا جایی که کسی نشناستش!
. .
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از #قهرمان بود!!
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!
شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!
شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!
شهید حاج محمدابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!
شهیدان مهدی و مجید زین الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!
شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!
شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
و.......
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
روحشان شاد و يادشان گرامی باد
فقط چند روز مانده به اولین محرمی که نیست..
دوست داشت اگر فرزند پسر داشت آنها را علی اکبر و علی اصغر واگر دختر داشت زینب و رقیه بنامد ..این آخری ها میگفت چرا خودم علی اکبر پدرم نشوم..وحالا مهدی علی اکبر پدرش شده..
بخشی از مصاحبه مادر شهید مدافع حرم مهدی صابری
همونی که به قول پدرش همه اورا بایک حب خاصی میشناختن وآن هم حب حضرت علی اکبر ع بود هر جا به نام علی اکبر ع مزین بود مهدی صابری هم یه گوشه ی آن مشغول بود فرقی نداشت هیئت محلی شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون..
لطفا صلواتی پیشکش کنید به روح پاکش..