یه سکوتی هم هست مال بعد از شنیدن یه سری حرفاییه که نباید میشنیدی،فقط صدای شکستن قلبت میاد همین.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میشنید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگه من همون
آدمِ چشم و گوش بسته میموندم،
که نه میدیدمت
نه حرفاتو میشنیدم،
الان داشتم از زندگیم لذت میبردم!
#سارا_ایزدی
_اگه به مدت یک دقیقه یه بلندگو داشته باشید که با اون تمام مردم صداتونو میشنیدن چی میگفتید؟!
(کامنت کنید)
هروقت به خودت اومدی
دیدی چند دقیقه به یه جا خیره شدی
و نه چیزی میدیدی و ن چیزی میشنیدی
بدون یا عاشق شدی،
یا دیگه عاشق نمیشی:)
درد اونجاست که از کسی که همیشه صداش میزدی و "جان دلم" میشنیدی ، صداش کنی و "بله" بشنوی...
#توئیت
یه سکوتی هم هست
که مالِ بعد از شنیدن یه سری حرفاییه که نباید میشنیدی
حس عجیبیه
بیرونش سکوت
ولی از درونت هی صدای شکستن میاد ...
آخرشم میبینی خدا سشوارشو خاموش میکنه میگه چی میگفتین صداتونو نمیشنیدم
کاش من هم کسی را داشتم
که با بستن چشمانم
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم
بوی نفسهایش را میشنیدم
….. کاش من هم کسی را داشتم
که حتی وقت نبودنم
عاشقم باشد …….. کاش …..
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که
نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و
میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی به این بچه ی
مزاحم نگفتم !
اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون
و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد
بگیرین مزاحم دیگران نشین و....
طفلی دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت
شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت :
آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه!
این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل
بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره...
من دیگه واقعا نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم!
کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود!
و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر
استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد!
حتی بهم آدامس هم نفروخت!
کاش من هم کسی را داشتم . . . که با بستن چشمانم . . . حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم . . . بوی نفسهایش را میشنیدم . . . کاش من هم کسی را داشتم . . . که حتی وقت نبودنم . . . عاشقم باشد . . . کاش . . .