میرسد روزی که بی هم میشویم
دانه دانه از جمع هم کم میشویم
میرسد روزی که در خاطرات
باعث خندیدن و غم میشویم
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میشویم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ما
قوی
میشویم
از
همانجا
که
ضعیف
شده
ایم؛
و
رشد
میکنیم
از
همانجایی
که
زخم
خورده
ایم.
پونه مقیمی میگه:
بعدها متوجه میشویم چقدر درست بوده که با اصرار کسی را نگه نداشتیم.
همه ی ما لایق رابطه ای هستیم که در آن، برایمان تلاش کنند، دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند.
آدمهایی که شک دارند و هنوز درگیر رابطه ی قبلی هستند، نمیتوانند امنیت یک رابطه را تامین کنند.
ما به میانگین پنج آدمی تبدیل میشویم
که بیشتر وقتمان را با آنانها سپری میکنیم.
- اثر مرکب | دارن هاردی
. .
✿ کپشن خاص ✿
هلن کلر میگه:
«وقتی دَری به سوی خوشبختی بسته میشود، دَر دیگری باز میشود ولی اغلب آنقدر به دَر بسته خیره میشویم که دَری که برای ما باز شده است را نمی بینیم!»
خلاصه بگم که؛ آدمی رفته، شغلی که از دستش دادی، رفاقتی که دیگه وجود نداره، رابطه ی که به هر دلیلی بهم خورده، راهی که به بن بست رسیده رو رها کن تا بتونی درهای جدید زندگیتو ببینی!
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...
✿ کپشن خاص ✿
هلن کلر میگه:
«وقتی دَری به سوی خوشبختی بسته میشود، دَر دیگری باز میشود ولی اغلب آنقدر به دَر بسته خیره میشویم که دَری که برای ما باز شده است را نمی بینیم!»
خلاصه بگم که؛ آدمی رفته، شغلی که از دستش دادی، رفاقتی که دیگه وجود نداره، رابطه ی که به هر دلیلی بهم خورده، راهی که به بن بست رسیده رو رها کن تا بتونی درهای جدید زندگیتو ببینی!
هلن کلر میگه:
«وقتی دَری به سوی خوشبختی بسته میشود، دَر دیگری باز میشود ولی اغلب آنقدر به دَر بسته خیره میشویم که دَری که برای ما باز شده است را نمی بینیم!»
خلاصه بگم که؛ آدمی رفته، شغلی که از دستش دادی، رفاقتی که دیگه وجود نداره، رابطه ی که به هر دلیلی بهم خورده، راهی که به بن بست رسیده رو رها کن تا بتونی درهای جدید زندگیتو ببینی!
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...
واژه ی عجیبیست....
"لیاقت" را میگویم
گاهی من ندارم
گاهی تو نداری
و گاهی نایاب میشود لابلایِ تمامِ آدمهای شهر...
گاهی در اوجِ خوشی،
آنجا که زمین و آسمان هم برایمان میرقصند
آنجا که ستاره ها به یُمنِ خوش بودنمان،
چشمک میزنند
پشتِ پا میزنیم به خوشبختی مان...
تمامِ تلاشمان را میکنیم،
تا بی لیاقتیمان را ثابت کنیم به زمین و زمان
که ما ظرفیتمان همین است
که ما یک عُمر میدویم به سمتِ خوشبختی،
اما همین که سراغمان آمد،
پشتمان را میکنیم و محلش نمیگذاریم
محلش نمیگذاریم تا سالها بعد،
از لابلای دفترِ خاطراتمان بیرون بیاوریمش و
سطر سطر آن روزها را،
با یک ای کاش شروع میکنیم
ای کاش عاقل بودم
ای کاش عاقل بودم
همیشه نداشتنِ لیاقت،
سهمِ آدمهای اطرافمان نیست،
گاهی خودمان،
میشویم نالایق ترین آدمِ روی زمین...
همان جا که خوشبختی برایمان دست تکان میدهد و ما،
عینِ خیالمان نیست که نیست...