اگه تو هم مث من همه عکسات سلفی بود و کسیو نداشتی ازت پرتره بگیره،
اگه تو هم مث من عاشق موسیقی بودی و گیتارت سه چهار سال خاک خورده بود و جورش جور نشده بود یه کلاس گیتار بری،
اگه تو هم مث من مینوشتی و کسایی که بیشترین وقتتو باهاشون میگذروندی اصن در جریان نبودن که تو دست به قلمی چه برسه بخوان کاراتو دنبال کنن و تشویقت کنن،
اگه تو هم مث من ذهنت پیش کتابایی که قراره بنویسی بود و مجبور بودی فقط توی دورهمیایی شرکت کنی که بین خانوما بحث یا راجع به مد و لباس و آرایشه یا راجع به تئوری های شوهرداری و بچه داری و بین آقایون یا راجع به فوتباله یا روحانی و احمدی نژاد و رییس جمهور احتمالی آینده،
اگه تو هم مث من سالها عاشق بودی و خیلی از اطرافیانت که مامانشون براشون همسر پیدا کرده عشقِ خودشونو با عشقِ تو مقایسه میکردن،
اگه تو هم مث من قبلهت دلت بود و دورت آدمایی بودن که اصول دینشون احکام و حجاب بود،
اگه تو هم مث من تنهایی میرفتی کافه چایی دارچینی میخوردی و خودت برا خودت شعر میخوندی و با خودت درمورد دغدغه هات حرف میزدی
میفهمیدی من چرا انقدر خستهم
میفهمیدی چرا حوصله زندگی ندارم
میفهمیدی چرا انقد به مهمونیا و دورهمیا اکراه دارم
شاید اگه تو هم مث من بودی و شبیه آدمای دور و برت نبودی میفهمیدی چرا نوشتههام و چهرهم مُسِن تر از شناسناممان!
#مانگ_میرزایی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مینوشتی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نکند از سن بچگی تا هشتاد سالگی همه اش از خدا نخودچی کشمش بخواهی.
حاجاتی که داری به صورت نامه روی کاغذ یا روی دلت بنویس.
البته اوایل روی کاغذ. بعد بگذار در جانمازت یا هرجای دیگری.
دو سه ماه بعد هروقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی آن را به دقت بخوان و ببین هر جا زیاده روی کرده ای یا به خدا بی ادبی کرده ای، آن ها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر کن و نهایتا آن را پاک نویس کن.
نامه اول را هم نگه دار.
دو سه ماه بعد باز همین کار را روی نامه تصحیح شده انجام بده
یکی دو سالی این کار را ادامه بده. بعد نامه آخری را با اولی مقایسه کن.
ببین از کجا به کجا رسیده ای.
آخر کار به چیزی میرسی که از حاجتت بهتر است؛
به کسی میرسی که برایش نامه مینوشتی!
"میرزا اسماعیل دولابی "
یادتونه مدرسه که میرفتیم جواب سوالی که طولانی بود رو داخل کتاب علامت میزدیم و تو دفتر مینوشتیم"جواب در کتاب" حالا من پنجم ابتدایی که بودم سر جلسه امتحان دیدم همون سوالی که یه صفحه جواب داشت اومده منم واسه جوابش نوشتم (جواب در کتاب) نمیدونم چرا بهم نمره نداد.من جوابشو کامل بلد بودم فقط حوصله نداشتم اینهمه بنویسم:-(((((((
یادت میاد؟؟؟
وقتی کوچیک بودیم...
تلویزیون...
با شام سبک...
با پنکه شماره 5...
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین
//////// \\\\\\\\\
||||||| \\\\\\\ //////
اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت.
یادت میاد؟؟؟
وقتی ک صدای هواپیما رو میشندیم...
می پریدیم تو حیات براش دست تکون میدادیم...
می نشستیم به انتظارکلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم...
یادت میاد؟؟؟
وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4
یادت میاد؟؟؟
وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی...
یادت میاد؟؟؟
فکرمیکردی قلب انسان این شکلیه♡
یادت میاد؟؟؟
در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه...
یادت میاد؟؟؟
اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میکردی...
بگذارش به اشتراک تا لبخند رولب همه جاری کنی.
این متن آرامش خوبی به آدم میده...
چند وقت است برایت مینویسم و تو میخوانی وگاهی تو مینویسی و من میخوانم دوست مـــــجازی من این روزها درد دلهایمان را به زبان نمی آوریم تایپ میکنیم مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری مینشینی برای دل خودت گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار ولی میدانم قدر تمام لبخندهایت تنها هستی اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی دوست مجازی من بودنت را قدر میدانم
یادمه تا دیروز مینوشتی محمدم عاشقانه عاشقتم عشقم اما حالا چی مینویسی دیدیم اره نوشتی حسینم عاشقانه عاشقتم عشقم اسم بعدی رو جا خالی میزارم خودت پرش کن ............. عاشقانه عاشقتم عشقم. بزار ببینه هنوزم به یادشم و با عکساش روزام شب وشبام روز میکنم
یادمه روزنامه دیواری درست میکردیم واسه سالن مدرسه. گوشه ش مینوشتیم :تهیه کنندگان فلانی_فلانی. وقتی نصبش میکردن تو سالن، من و فلانی تو افق ولو میشدیم! :))))
کارت عروسی واسمون اومده بودروی کارت نوشته جناب اقای فلانی به اتفاق همسر محترمه ودخترخانوم! خب مینوشتین همتون بیاید بی زحمت اون پسر الدنگتونو نیارید!!!
واللاااا!!!!
یعنی هربار این پوست کنار ناخن رو کشیدیم تا قوزک پام اومده پایین !
خب خداجون موقع اسمبل زیرش مینوشتی “آدم از اینجا باز می شود” تا دیگه دست نزنیم بهش …
کارت عروسی واسمون اومده بود روی کارت نوشته جناب آقای فلانی با اتفاق همسر محترمه و دختر خانم ، خوب مینوشتین همتون بیاین بی زحمت اون پسر الدنگتونو نیارین