اونجا که جبران خلیل جبران میگه:
“برای همه مینویسیم که فقط یک نفر بخواند.”

زندگی مثل یک دیکته است

هی غلط مینویسیم، هی پاک میکنیم

دوباره مینویسیم، وباز پاک میکنیم

غافل از اینکه...

یک روز داد میزنند ورقه ها بالا



.. ..

ما اینجا هرشب واسش مینویسیم
نمیدونیم واسه کی و چی
ولی مطمئنیم یه روز میاد.

‏چه فایده وقتی قشنگ مینویسیم و زشت عمل میکنیم.

قربان صدقه اش بروید
نوازشش کنید
مادر را میگویم...
گاهی برای مادر مادری کنید
مینویسیم مادر میخوانیم فرشته ...

قدیم بوی ایمان میدادیم الان ایمانمان بو میدهد!!
قدیم دنبال گمنامی بودیم الان مواظبیم ناممان گم نشود!!
قدیم پشت خاکریز سنگر می گرفتیم الان پشت میز!!
قدیم رو در اتاق می نوشتیم فرماندهی از آن حسین است الان مینویسیم با وضعیت مرتب و با هماهنگی وارد شوید!!
((شهید شوشتری))

مورد داشتیم طرف از اینور و اونور پست کپی میکنه
هوار تا لایک میخوره
هیچ
کلی هم طرفدار داره
به سلامتی ماهایی که از ذهن خودمون مطلب مینویسیم
لایکامونم هوار تا نیست

دلمان خوش است که مینویسیم ...

و دیگــران می خـواننــد ...

و عــده ای می گـوینــد ؛

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند ...

و بعضــی مـی خنــدنـد ...

دلمــان خـوش اســت ... !

به لــذت هــای کــوتـاه ...

به دروغ هــایی که از راســت ...

بـودن قشنــگ تـرند ...

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند ...

یـا کســی عاشقمــان شــود ...

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم ...

دلمــان خـوش می شــود ...

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی ...

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود ...

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم ...

و چــه ســــاده می شـکــنیم ...


همــــه چیـــز را ...

روزي نويسنده جواني از جرج برنارد شاو پرسيد:«شما براي چي مي نويسيد استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»

همه ى قراردادها را که روى کاغذ بى جان نمى نویسند ، بعضى از عهدها را روى قلبها مینویسیم …
حواست به این عهدهاى غیرکاغذى باشد …
شکستن شان یک آدم را میشکند !