امروز یه بیسکوییتم که داره میوفته تو چایی :(
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میوفته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نمیدونم میفهمین یا نه، ولی یوقتایی یه ترسی میوفته تو جونم که، چجوری تو این سن تنهام و هیچ رابطهی جدیای ندارم؟، چجوری تو روزای سخت و خوبم کسی کنارم نیست؟، نکنه قراره تا ابد تنها بمونم؟
You will never grow if you have to mourn every leaf that falls.
تو هیچ وقت بزرگ نمیشی اگه قرار باشه که برای هر برگی که میوفته گریه کنی.
نمیدونم زندگی چرا اینجوریه که یه تایم طولانی اتفاق خاصی نمیوفته بعد یهو پشت هم فقط اتفاقات مهم و سرنوشت ساز.
Keep your inner circle small, not everyone needs to know what's going on with you.
دایره درونی خودتو کوچیک نگه دار،
لازم نیست همه بدونن که چه اتفاقی برات داره میوفته.
The real glow up happens when you give yourself the same kinda love you've always given others.
درخشش واقعی زمانی اتفاق میوفته که همون عشقی که همیشه به دیگران میدی رو متقابلا دریافت کنی.
هیچ چیز ارزش اینو نداره که بخاطرش
کسی که دوسش داری رو ترک کنی!
شانس ها، موقعیت ها، مقام ها و تفریحات تویِ زندگی، مدام و به شکل های مختلف در حالِ رُخ دادنه اما احساس پاکِـ عشق...
معدود دفعات، شاید دوباره اتفاق بیوفته
اینکه تو کسی رو پیدا کُنی که فقط
" برای تو کامل باشه "
فقط یک بار اتفاق میوفته...
#الی_روشن
جدیداً خیلی دارم به خودم سخت میگیرم و متوجهی این هستم اما، یه فرقی که با قبلاً دارم اینه که الان میگردم دنبالِ اون مرز باریکی که بین تونستن و نتونستنمه.
وقتی میبینم رسیدم به اون مرز ول میکنم، صبر میکنم، خستگی در میکنم و توجه رو به خودم میدم؛ و بعد از این دوباره تمام کارها از سر گرفته میشه.
همینکارم باعث شده تا ظرفیتم بالاتر بره و همیشه یه بند انگشت بیشتر از قبل بتونم ظرفیت داشته باشم.
یه بند انگشت آنچنان هم زیاد نیست اما وقتی کنار هم قرار میگیره، اما وقتی خودم به خودم اعتماد میکنم و میدونم که قرار نیست بیش از حد ظرفیتم انرژی صرف کنم و در نهایت به خودم باور دارم، اتفاقات خوبی میوفته.
بعضی وقتها هست، آدم وقتی ناراحته گریهاش نمیاد ولی کلیداش و وسایلش رو جا میذاره، لیوان از دستش میوفته و وقتی باهاش حرف میزنی میگه ببخشید دوباره میگی؟ نفهمیدم.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
دیدن آدم هایی که اول یه مرحله ای از زندگین که تو اونو طی کردی و پیشبینی میکنی چه اتفاقاتی براشون میوفته و چه حس هایی تجربه میکنن و درست هم در میاد واقعا جالبه؛
و البته ناامید کننده از پترن تکراری زندگی.