کپشن های مربوط به میپیچی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میپیچی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

از معضلات قوی بودن اینه که دیگه کسی درد و رنجت رو به رسمیت نمیشناسه!
چون تو ذهنشون جا افتاده که از پسش بر میای! و در نهایت اون لحظه ای که از درد به خودت میپیچی و انتظار داری به آغوش کشیده بشی و یکی بهت بگه میفهمم من هستم! با جمله تو میتونی قوی باش روبرو میشی!
بعضی اوقات ضعیف بودن حفاظت از سلامت روانته!

میدونستی که یه افسانه نادر هست که میگه، کسایی که موهاشون فرفریه تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن معشوقشون موهاشون رو دور انگشتاش میپیچیده و با عشق بهشون خیره میشده شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده، که موج موها به حالت اول برنگشته!

باشه اقا ما روانی..،
شما روانشناسی که واسه ما نُسخه میپیچی؟!

‌‌‌‌‌‌.࿐

‏اگه الان اینجا بودی سرتو روی پام میزاشتم و برات کتاب میخوندم و موهاتو دور انگشتم میپیچیدم

طرف میره امتحان رانندگی بده. بهش میگن چطور بود؟ میگه: والا فضا خیلی معنوی بود. هر طرف میپیچیدم، افسر میگفت یا ابوالفضل :|

آن روزها صدای تو در گوشم میپیچید و خوابم میبرد…

این شبها صدای تو در دلم میپیچد و بیدارم میکند…

خلبان هواپیمای مالزیایی هنوزم داره به کمک خلبان میگه :ولی همون بریدگی اول فکر کنم باید میپیچیدیم!!

طرف میره امتحان رانندگی بده. بهش میگن چطور بود؟ میگه: والا فضا خیلی
معنوی بود. هر طرف میپیچیدم، افسر میگفت یا ابوالفضل

ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺑﻪ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﮔﻔﺖ : "ﮔﺸﻨﻤﻪ ، ﯾﻪ ﻧﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﯼ ؟ "
ﭼپ ﭼپ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : " ﭼﻦ ﺳﺎﻟﺘﻪ ،
ﻧﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﮐﺠﺎﻥ ؟ "
ﮔﻔﺖ : " ﻧﻪ ﺳﺎﻝ . ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﺮﺩﻩ ، ﻧﻨﻢ ﺧﻮﻧﺲ ."
ﻧﺎﻧﻮﺍ ﮔﻔﺖ : " ﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮ
ﺩﮐﻮﻥ ، ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻧﻮﻥ ﺑﻬﺖ ﺑﺪﻡ ."
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ . ﯾﻮﺍﺵ ، ﻧﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺎﺩﺭ
ﻣﺎﺩﺭﺵ پﯿﭽﯿﺪ.
ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿپﯿﭽﯿﺪ ،
ﺩﻟﺶ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ .
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﯼ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺍﺯ
ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺪ