هی مشت هایم را به شیشه میکوبیدم
میگفتم:رها کن دستهایش را
پرسید او کیست؟؟
گفتی:پسرک همسایه است
دیوانه است،جنون دارد..
#امیرعلی_اسدی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میکوبید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺮﯾﻠﯽ ﻫﺠﺪﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺎ ﺩﺍﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪﻡ
ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﻠﺮﺯﯾﺪﻡ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﺎﺭﮊﻡ ﺻﻔﺮﻩ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻮﺑﯿﺪﻡ
ﯾﻬﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﺪﻡ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﺴﺮﻡ��
ﻓﺸﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ؟��
وقتی شاطر عباس نان های داغ را توی دستهای مهتاب میگذاشت دلم میخواست جای شاطر عباس بودم. وقتی مهتاب نانهای داغ را لای چادر گلدارش میپیچاند دلم میخواست من، آن نانهای داغ باشم. وقتی مهتاب به خانه میرسید و کوبه ی در را میکوبید، هوس می کردم کوبه ی در باشم. وقتی مادرش نانها را از مهتاب میگرفت، دوست داشتم مادر مهتاب باشم. بعد مهتاب تکه ی نان برای ماهی های قرمز توی حوض خانه شان میانداخت و من هزار بار آرزو میکردم یکی از ماهی های قرمز توی حوض باشم.
عشق روی پیاده رو | مصطفی مستور
حیف که ثروت ندارم...
.
.
.
.
وگرنه مشتمو میکوبیدم به دیوار و میگفتم:
حاضرم همه ثروتم رو بدم فقط یه لحظه آرامش داشته باشم.
خیلی باکلاسه لامصب
دیشب خواب دیدم شوهرم رفت زیرتریلی هجده چرخ وگوشت چرخ کرده شد
یعنی با داد ازخواب پریدما
نیم ساعت فقط میلرزیدم گوشیمو ورداشتم بهش زنگ زدم دیدم شارژم صفرشده هی خودمو به درودیوار میکوبیدم
بعدیهو یادم اومد که من اصلا ازدواج نکردم
بعد که آروم شدم یادم اومد من پسرم
حیف که ثروتی ندارم
.
.
.
.
.
وگرنه همینجور مشت میکوبیدم به دیوار میگفتم حاضرم واسه یه ساعت آرامش کل ثروتمو بدم :/
لامصب خیلی باکلاسه