باران قصیده واری
غمناک
آغاز کرده بود
می خواند و باز می خواند
بغض هزار ساله دردش را
انگار میگشود
اندوه زاست زاری خاموش
ناگفتنی است
این همه غم ؟
ناشنیدنی است
پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست
گفتند اگر تو نیز
از اوج بنگری
خواهی هزار بار ازو تلخ تر گریست...
"فریدون مشیری"i
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میگشود
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)