- پسر داییم دهه هشتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی شش میلیون!
یادش بخیر اون وقتا ناظممون می گفت فردا 500 تومن کمک به مدرسه با خودتون بیارید، خونه ما می ریخت به هم!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ناظممون
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دبیرستان که بودم یه بار سر صف صدام کردن گفتن یه حدیث از پیامبر بگوهرچی فکر کردم هیچی یادم نیومد یهو گفتم النکاه السنتی!
ناظممون با نفرت نگام میکرد ^_^
تازگیا یکی تو زندگیمه که همش بهم میگه خانومم^____^
.
.
.
.
.
.
.
.
اونم ناظممونه باور کنید هرروز صبح میگه:
خانومم مقنعتو بکش جلو:|
خانومم مقنعتو سرت کن:|
خانومم دیگه دست به ابروهات نمیزنی:|
خانومم شلوغ نکن:|
خانومم زنگ خورد بفرما بالا:|
ینی اشک تو چشام جمع میشه ازاین همه محـــــــــبت!!
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ
ﺍﻭﻧﻢ ﻧﺎﻇﻤﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ
بچه ها توی کلاس داشتند سروصدا میکردن که ناظم میلد تو با عصبانیت میگه :اینجا طویله هست! یکی از بچه ها میگه :نه خانم اشتباهی اومدی... ناظممون رو کارد میزدی خونش در نمیومد.....
یــــــادتونه ؟
تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :|
یــــــادتونه ؟
نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد !
یــــــادتونه ؟
موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم !
یــــــادتونه ؟
یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود !
یــــــادتونه ؟
پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف میشد !
یــــــادتونه ؟
گوشه ی پایین ورق های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن !
یــــــادتونه ؟
زنگ تفریح که تمام میشد مامورای آب خوری دیگه نمیزاشتن آب بخوریم !
یــــــادتونه ؟
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !
یــــــادتونه ؟
سر کلاس وقتی گچ تمام میشد خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه برین از دفتر گچ بیاریم ، همیشه گچهای رنگی زیر دست معلم میشکست !
یــــــادتونه ؟
قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پای تلویزیون بخوابه کانالا رو با پاش عوض کنه !
یــــــادتونه ؟
مچ دستمون رو گاز میگرفتیم با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت میکشیدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی حوصله درس نداشتیم الکی اجازه میگرفتیم میرفتیم دم سطل آشغال که مدادمون رو بتراشیم !
یــــــادتونه ؟
دوست داشتیم مبصر صف بشیم که پای بچه هارو سر صف جفت کنیم !
یــــــادتونه ؟
روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین کلاس !
یــــــادتونه ؟
وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میگفت یه جوری بگین مرگ بر آمریکا تا صداتون برسه آمریکا ؛ ما هم ابله فکر میکردیم آمریکا همین کوچه بغلیه از ته جیییییییییییگرمون داد میزدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی مشقمون رو ننوشته بودیم معلم که میگفت کو مشقت الکی تو کیفمون رو میگشتیم میگفتیم یادمون رفته !
یــــــادتونه ؟
آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست اونا یکی عقب تر باشن !
یــــــادتــونـــــــــــــــــــــه چـقـــدر شــــــیــــــریــن بـــــــود !!