کپشن های مربوط به نامردم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نامردم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

بیا باهم یک بازی قشنگ کنیم
که جایزه ش بوسه باشد
مثلا
چشمهایم را از پشت سرم بگیر و بگو من کی ام؟
هرجواب اشتباه یک بوسه
نامردم اگر اسم همه هفت میلیارد انسان دنیا را صدا نزنم

#حامد_نیازی

من از این قوم
گله دارم
از نامردمان مکاری که
شبها
در کوچه پس کوچه های تاریک و مخوف
این شهرمجازی
نقاب مردان را به چهره میزنند
عاشقی سودا میکنند
وبه شیوه ی زنان ساحره
با تصویری دروغین
دلربایی میکنند
تکدی محبت از زنانی مجهول تر از خودشان . . .

سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است.

استاد شهریار در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند.



خراب از باد پائيز خمارانگيز تهرانم

خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم

خدايا خاطرات سرکش يک عمر شيدايي

گرفته در دماغي خسته چون خوابي پريشانم

خيال رفتگان شب تا سحر در جانم آويزد

خدايا اين شب آويزان چه مي خواهند از جانم

پريشان يادگاريهاي بر بادند و مي پيچند

به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم

خزان هم با سرود برگ ريزان عالمي دارد

چه جاي من که از سردي و خاموشي ز مستانم

سه تار مطرب شوقم گسسته سيم جانسوزم

شبان وادي عشقم شکسته ناي نالانم

نه جامي کو دمد در آتش افسرده جان من

نه دودي کو برآيد از سر شوريده سامانم

شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وي

به اشک توبه خوش کردم که مي بارد به دامانم

گره شد در گلويم ناله جاي سيم هم خالي

که من واخواندن اين پنجه پيچيده نتوانم

کجا يار و دياري ماند از بي مهري ايام

که تا آهي برد سوز و گداز من به يارانم

سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش

شب پائيز تبريز است در باغ گلستانم

گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازي

من از بازي اين چرخ فلک سر در گريبانم

به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بي حاصل

به چرخ افتاده و گوئي در آفاقست جولانم

چه دريايي چه طوفاني که من در پيچ و تاب آن

به زورقهاي صاحب کشته سرگشته مي مانم

ازين شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگين

چه مي گويم نمي فهمم چه مي خواهم نمي دانم

به اشک من گل و گلزار شعر فارسي خندان

من شوريده بخت از چشم گريان ابر نيسانم

کجا تا گويدم برچين و تا کي گويدم برخيز

به خوان اشک چشم و خون دل عمريست مهمانم

فلک گو با من اين نامردي و نامردمي بس کن

که من سلطان عشق و شهريار شعر ايرانم

اینایی که میگن پول خوشبختی نمیاره.....
آقا بیاید و منو بدبخت کنید........
اینقدر بهم پول بدید که به خاک سیاه بشینم :|
نامردم اگر اعتراضی کنم!!!!!!

من پر از دردم دقیقا مثل تو
خسته ام هردم دقیقا مثل تو

مثل پاییزم تمام فصلها
یکسره زردم دقیقا مثل تو

چون زمستانم یخ آجین پیکری
ساکت وسردم دقیقا مثل تو

پشت پا زد برمن و بر هستی ام
عمر نامردم دقیقا مثل تو

موج رنج از ساحل آسو د گی
می کند طردم دقیقا مثل تو

در شبان خلوت تنها یی ام
گریه ها کردم دقیقا مثل تو

رفته ام از دست و دیگر هیچگاه
بر نمی گردم دقیقا مثل تو ...

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود



از همان روزی که یوسف را برادر ها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیواره چین را ساختند

آدمیت مرده بود



بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب گشت و گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ ، آدمیت برنگشت



قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا زخوبی ها تهی است

صحبت ازآزادگی پاکی مروت ابلهی است

صحبت از موسا و عیسا و محمد نابجاست

قرن موسی چنبه ها است



من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را درپیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان یا جان انسان می کنند



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

باهم, بازی, قشنگ, کنیم, جایزه, بوسه, باشد, مثلا, چشمهایم, بگیر, هرجواب, اشتباه, نامردم, میلیارد, انسان, دنیا, نزنم, حامدنیازی, دارم, نامردمان, مکاری, شبها, کوچه, تاریک, مخوف, شهرمجازی, نقاب, مردان, چهره, میزنند, عاشقی, سودا, میکنند, شیوه, زنان, ساحره, تصویری, دروغین, دلربایی, تکدی, محبت, زنانی, مجهول, خودشان, محمدحسین, بهجت, تبریزی, زاده, ۱۲۸۵, درگذشته, ۱۳۶۷, متخلص, شهریار, شاعر, ایرانی, آذربایجان, زبانهای, ترکی, فارسی, سروده, استاد, بهدنیا, وصیتش, همین, سپرده, معاصر, نامگذاری, کردهاند, خراب, پائيز, خمارانگيز, تهرانم, بهار, آشوب, شمرانم, خدايا, خاطرات, سرکش, شيدايي, گرفته, دماغي, خسته, خوابي, پريشانم, خيال, رفتگان, جانم, آويزد, آويزان, خواهند, بادند, پيچند, گلزار, خزان, رگبار, بارانم, ريزان, عالمي, دارد, سردي, خاموشي, مستانم, مطرب, شوقم, گسسته, جانسوزم, شبان, وادي, عشقم, شکسته, نالانم, جامي, افسرده, دودي, برآيد, شوريده, سامانم, شکفته, دمسازم, چنان, توبه, کردم, بارد, دامانم, گلويم, ناله, خالي, واخواندن, پنجه, پيچيده, نتوانم, دياري, ماند, مهري, ايام, گداز, يارانم, آبشار, دلکش, قلعه, تبريز, گلستانم, گروه, کودکان, سرگشته, بازي, گريبانم, مغزم, جعبه, فرنگ, حاصل, افتاده, گوئي, آفاقست, جولانم, دريايي, طوفاني, زورقهاي, صاحب, کشته, ازين, شورم, امشب, آشفته, سنگين, گويم, فهمم, خواهم, دانم, فارسي, خندان, گريان, نيسانم, گويدم, برچين, برخيز, عمريست, مهمانم, نامردي, نامردمي, سلطان, شهريار, ايرانم, اینایی, میگن, خوشبختی, نمیاره, بیاید, بدبخت, کنید, اینقدر, بدید, سیاه, بشینم, اعتراضی, دردم, دقیقا, هردم, پاییزم, تمام, فصلها, یکسره, زردم, زمستانم, آجین, پیکری, ساکت, وسردم, برمن, هستی, ساحل, طردم, خلوت, تنها, گریه, دیگر, هیچگاه, گردم, روزی, حضرت, قابیل, آلوده, هابیل, فرزندان, پیغام, آوران, باری, تعالی, دشمنی, خونشان, جوشید, آدمیت, گرچه, زنده, یوسف, برادر, انداختند, شلاق, دیواره, ساختند, مرده, واین, آسیاب, دریغ, برنگشت, روزگار, انسانیت, سینه, زخوبی, صحبت, ازآزادگی, پاکی, مروت, ابلهی, موسا, عیسا, نابجاست, موسی, چنبه, پژمردن, شاخه, نگاه, بیمار, فغان, قناری, زنجیر, قاتلی, چشمان, بغضم, گلوست, وندرین, ایام, زهرم, پیاله, مارم, سبوست, باور, نیست, جنگل, بیابان, درپیش, پنهان, حیوانی, نمیدارد, آنچه, جهان, هرگز, نرست, نخست, کویری, میان, مردمی, مصیبتها, صبور, گفتگو,