و
عشق بود ،
آن حس مغشوشی که در تاریکی
ناگاه محصورمان می کرد
و جذبمان می کرد...

#فروغ_فرخزاد

پ مثل پدر

کاش سوره ای به نام "پدر" بود
که این گونه آغاز میشد:
قسم به قلب دوست داشتنیت .
قسم به آغوش گرمت که پناگاه من بود . 
قسم به مهربی پایانت .
قسم به کوله بارخستگی هات .
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد .
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند .

شب که فرارسید
با رویایت رودررو شدم
و عطرت پیچید در جانم
بارها از دیدارت گریختم
و ناگاه دیدم
نبضی شده‌ای در رگانم….

✿ کپشن خاص ✿

تو کلاسیک ترین شعرِ غم انگیز منی
من مُدرن وارترین حالتِ مجنون شدنت
تو به هنگام ترین عاملِ تسخیرِ دلی
من به ناگاه ترین لحظه ی عاشق شدنت
#احمد_جمشیدی

✿ کپشن خاص ✿

متاسفانه باید گاهی قبول کنیم
قشنگترین عکس هایمان را
در جاهایی؛
با کسانی گرفته ایم که دیگر هیچ نقشی در زندگیمان ندارند؛
و حتی به ناگاه بابتِ تمامِ نامهری هایشان از انها دلسرد و گاهی هم متنفر هستیم.
که این افراد روزی عزیز ترین آدم هایِ زندگیمان بودند.
بهترین روزهایِ مان را ساخته اند
کنارشان خندیده ایم
گریه کرده ایم.
و در نهایت نامهربانی هایشان را باور نکرده ایم.
و چقدر سخت است که در مرور عکسهایمان؛
خاطره هایی که نه فراموش میشوند
و نه تکرار؛
دوباره یادآوری شوند.
عکسهایی که آدمهایش
امروز دیگر در کنارمان نیستند که با خنده و سرخوشیِ هرچه تمام تر
خوشحالیمان را به رخِ دنیا بکشیم.
.
#فرگل_مشتاقی
‌

به نسیمی همه ی راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگِ تو را آه به هم می‌ریزد‌

سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آوردست
عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد

(فاضل نظری)

چه دانستم که این سودامرا زین سان کندمجنون

دلم را دوزخی سازد دوچشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

چو کشتی ام دراندازد میانِ قُلزُمِ پرخون

(مولانا)

جنبش اصلاح سبک زندگی:
نکاتی طلایی در اصلاح سبک زندگی : نشخوار ذهنی عامل بسیاری ار بیمار ی های جسمی سخت . آن را درمان کنید. همه در زندگی دچار مشکلات و ناملایمات هستند و افکار منفی به ذهن وارد می شود که امری طبیعی است. اما اگر افکار منفی بطور دائم در ذهن شما بچرخد و بزرگ شود بطور جدی شما را بیمار خواهد کرد . سینه تان سنگین خواهد شد قلبتان به تپش خواهد افتاد تمام اندام هایتان درد خواهد کرد بیقرار، مضطرب، بی حوصله، بی حال، افسرده و فوق العاده حساس خواهید شد. حوصله کار نخواهید داشت.برای درمان بیماری های جسمی و قلبی و ... از این پزشک به آن پزشک خواهید رفت در حالی که بیماری شما اصلاجسمی نیست؟ شما دچار نشخوار ذهنی هستید . شما به روانشناس نیاز دارید ولی راه حل آن اسان است. نشخوار ذهنی افکار منفی را مهار کنید با روش فکر کردن به چیزی دیگر. بر اساس یک اصل علمی مغز نمی تواند همزمان به دو چیز فکر کند و متمرکز شود. پس اگر دیدید فکری منفی و آزار دهنده به ذهنتان رسید بلافاصله این تمرینات را شروع کنید ذهنتان را با فکری مثبت یا حل یک مسئله سخت مشغول کنید مثلا شروع کنید از 1000 3 تا 3 تا به عقب بشمارید 997 بعد 994 و.... یا تمرینی سخت تر 126987 را 6 تا 6 تا معکوس بشمارید یا یک شعر را سعی کنید بر عکس بخوانید یا جمله یاضرب المثلی را بر عکس بخوانید یا هر تمرین دیگری که ذهنتان را چنان مشغول کند... ناگاه متوجه می شوید آن فکر منفی از ذهنتان رفته و دیگر سینه تان سنگین نیست .تپش قلب ندارید. یا ورزش کنید شنا کنید با دوستی به تفریح بروید به کوه دشت وارد فعالیت جمعی شوید بلند بلند شعر بخوانید کتاب بخوانید خلاصه هر روشی که آن نشخوار ذهنی را متوقف کنید. سلامت را به دست خواهید آورد. سلامت روح و روان = سلامت جسم

ماشادبودیم..
..ناگاهان غروب جمعه شد....

ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ٬اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻜﺮﻭﻫﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ٬بلاﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ
ﻗﺪﺭﯼ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺷﺘﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ
ﻧﺎﮔﺎﻩ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽﻛﺸﯿﺪﻡ،ﺧﻄﺮﻧﺎک ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯽﻛﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﯾﻦ ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟!
ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ!ﺁﻥ ﻟﮕﺪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﻥ ﻓﻜﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﯼ
ﮔﻔﺘﻢ:اﻣﺎ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ
ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﮐﺎﺭﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ... ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﻔﮑﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ .