اگر خواستی بری طوری زخم بزن که دیگه نتونم سمتت بیام
من از دل‌خوش بودن می‌ترسم‌ نمی‌خوام هیچ امیدی باقی بمونه :).

من برای رسیدن به تو
قفلِ درهای زیادی رو شکستم...
ولی زورم به اون دری که تو به روم قفلش کردی،نرسید..
نه که نتونما.نه؛
فقط نخواستم اونی که اذیتت می کنه،من باشم...

پسر، من واقعا از اینکه هیچوقت نتونم فانتزیا و رابطه ی عاشقانه ای که همیشه تصورش میکنم رو تجربه کنم میترسم

•
من ممکنه نتونم همه مشکلات تو رو حل کنم اما قول میدم که مجبور نباشی به تنهایی باهاشون روبرو بشی

♡

اینجای زندگیم که واستادم، تو تنها آدمِ مورد علاقه‌ی منی.
‏نه که نتونم بدونِ تو زنده بمونم، نه؛
‏زنده می‌مونم ولی دیگه زندگی بهم حال نمیده.

I will never make a promise that I can't keep .

من هیچ‌وقت قولی نمیدم که نتونم بهش عمل کنم .

. .

‏یه زمانی از وابستگی میترسیدم ولی الان دلم میخواد یکی باشه بقدری بخوامش که اگه مجبور بودمم نتونم ترکش کنم

ɪ ᴄᴀɴ'ᴛ ʙʀᴇᴀᴛʜᴇ,
ʙᴜᴛ ɪ sᴛɪʟʟ ғɪɢʜᴛ...

حتے اگه نتونم نفس بڪشم،
بازم به جنگیدن ادامه میدم :)

‌‌‌‌‌‌.࿐

اُمیدوارم هرچی سنتون بیشتر میشه،
کودک درونتونم فعال ترشه :)

‌‌‌‌‌‌.࿐

‏میگن میخوای یه رابطه ای و حفظ کنی باید سیاست داشته باشی...
گه بزنن تو رابطه ای که من نتونم خودم باشم ، میخوام نباشه اصن...