نگفته بودم؟!
نگفته بودم دنیا بی رحم تر از آن است
که تو دوست داشتن را از امروز به فردا عقب بی اندازی؟
نگفته بودم قدر بودن هایمان را بدانیم؟!
گاهی دیر می شود برایِ گرفتنِ دستی؛
نشاندنِ بوسه ای از سر عشق، رویِ پیشانیِ اقبالی بلند!
نگفته بودم؟!
گفته بودم جانم!
این دنیا به یک باره می بلعد
ویران می کند
و تو به خودت می آیی
می بینی چه دیر شد و عزیزت دیگر در کنارت نیست!
دیر می شود گاهی
دیر!
.عادل دانتیسم
.عهد شکستن کار من نیست
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشاندن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نگفته بودم؟!
نگفته بودم دنیا بی رحم تر از آن است
که تو دوست داشتن را از امروز به فردا عقب بی اندازی؟
نگفته بودم قدر بودن هایمان را بدانیم؟!
گاهی دیر می شود برایِ گرفتنِ دستی؛
نشاندنِ بوسه ای از سر عشق، رویِ پیشانیِ اقبالی بلند!
نگفته بودم؟!
گفته بودم جانم!
این دنیا به یک باره می بلعد
ویران می کند
و تو به خودت می آیی
می بینی چه دیر شد و عزیزت دیگر در کنارت نیست!
دیر می شود گاهی
دیر!
.عادل دانتیسم
.عهد شکستن کار من نیست
✿ کپشن خاص ✿
باز هم شب شد و هنگام پریشانی من
غم دوری تو باز آمده مهمانی من
مثل اَرگم که غمت لرزه به جانم زده است
کمر همت تو بسته به ویرانی من
شهرهی شهرم و انگشتنمای مردم
مُهر دیوانه نشاندند به پیشانی من
کوچ تو تلخترین حادثهی عمرم بود
که شد آغاز غم و فصل زمستانی من
شرم دارم ز خدا چون تو خدایم بودی
باد دادی همهی دین و مسلمانی من
خیر از زندگیت کاش نبینی عمری
که تویی باعث این حالت بحرانی من
#کمال_جعفری_امامزاده
هرصبح،
آغازیست دوباره؛
برای آموختن، وبالیدن!
آغازی برای تکاندن غباراز دل،
ونشاندن غنچه های
محبت وعشق!
پس شروع دوباره زندگی
برتو مبارک
آغاز هر روز
شروع دوبـــاره،
براے آموختن است!
آغازے
براے تکاندن
غبـــــار از دل
نشاندن غنچہ هاے
محبـــت و عشـــق
ودوستے
پــس
شـــروع
دوباره زندگی
بـر تــو مبارک
ﺳﮑــــﻮﺗــــــــ....
ﺭﺳــﺎ ﺗــﺮﯾﻦ ﻓــﺮﯾــﺎﺩ ﯾﮏ " ﺯﻥ " ﺍﺳﺖ....
ﻭﻗﺖﮮ ﺳﮑﻮﺗـــــ ﻣﯿﮑﻨﺪ....
ﻭﻗﺖﮮ ﺑﺤﺚ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ....
ﻭﻗﺖﮮ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬـ ﮐﺮﺱﮮ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻋﻘﺎﯾﺪﺵ ﺗﻼﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.....
ﺑــﻔــﻬــﻢ...!
ﮐﻬـ ﻭﺍﻗﻌــﺂ ﺁﺳﯿﺐ ﺩﯾﺪﻫـ ﺍﺳﺖ...(*_*)
مردي با اسب و سگش درجادهاي راه ميرفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقهاي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدتها طول ميكشد تا مردهها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز ميشد و در وسط آن چشمهاي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازهبان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنهايم."
دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "ميتوانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان ميخواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعهاي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازهاي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز ميشد. مردي در زير سايه درختها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنهايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگها چشمهاي است. هرقدر كه ميخواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگيشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، ميتوانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط ميخواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي ميشود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما ميكنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا ميمانند...
سُکــــوتــــــــ ...
رســا تــرین فــریــاد یک " زن " است ...
وقتی سکوتـــــ میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بــفــهــم ..!
که واقعــا آسیب دیده است ...
سکوتــــــــ ...
رساترین فریاد یک " زن " است ...
وقتی سکوتـــــ میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بفهم ..!
که واقعاآسیب دیده است ....!
سکوتــــــــ ...
رساترین فریاد یک " زن " است ...
وقتی سکوتـــــ میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بفهم ..!
که واقعاآسیب دیده است ....!