«سالها بود به تماشای غروب آرزوها و اشتیاقش نشسته بود.»
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشسته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
زنها برای اینکه زن تر باشند
به در کنارشان بودنِ یک مرد نیاز دارند.
مردها هم وقتی در قلب یک زن نشسته باشند مرد تر اند !
کلا آدم در کنار یکی که دوستش دارد ، از بودنِ خودش ذوق بیشتری میکند خب .....
محبوبه_احمدی
من تو زندگیم هیچکس رو به اندازه ی
تو دوست نداشتم؛ اگه عشق، مخفف
علاقه ی شدید قلب باشه اون وقت
میتونم بگم که تو دنیا کسی نیست که
بتونه تو رقابت با تو برنده بشه...
تو یار و همسفر نیستی، یه تیکه از
وجود خودمی
انگار که قلبم خود خود تویی! نه اینکه
تو قلبم یه گوشه نشسته باشی... (: .🤍
. .
چقدر قلب اونایی که مهرت به دلشون نشسته خوش به حالشون میشه🫀
ناگهان به خودش آمد و دید که مدتیست نشسته کنجی و دارد به همه چیز فکر میکند. شبیه به آدمِ در حال غرق شدنی خودش را از آب بیرون کشید، نفسش را داد بیرون و گفت: بیخیال! بلند شد و برای خودش چای ریخت و دوباره به کارش مشغول شد.
مدتی بود که تا مرز خستگیِ مفرط کار میکرد و اعتقاد داشت که آدم نباید یک ثانیه هم بیکار شود، وگرنه مینشیند عمیقا فکر میکند و عمیقا غصه میخورد و عمیقا پیر میشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🩵🪽
من
غمی که لب ایوان آفتاب پریده ی نبودنت نشسته ام.
بی آب و دانه،
بی آواز ...
امشب
به خوابم که آمدی،
فردا هم نشد
نشد!
{ #معصومه_صابر }
کاش خوابی خوش باشم
. .
از واقعیتها فرار میکنیم. روبروی اینه رژ لب میزنیم و خط چشم میکشیم و تند تند پلک میزنیم که اشکهایمان نریزد و زود فرار میکنیم تا مبادا ادمی که درون آینه نشسته لب باز کند و بگوید:
تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانهای نداری،اندازه دستهایی که نیستند تا دستهای سردت را بگیرند و اندازه بوسه هایی که پشت لبخندهای مصنوعیت مخفی میشوند، تنهایی.
اوحدی :
چنان بنشستهای در دل که میگویم: تویی دل خود .️
♡
سعی میکنم فکر نکنم، یا اقلا کمتر فکر کنم تا بتوانم زنده بمانم، تا به سرم نزند و پاک خودم را نبازم. نشستهایم و تماشا میکنیم. میترسم که آخرِ کار چیزی به اسمِ ایران فقط در تاریخ بماند و نه در جغرافیا...
شاهرخ مسکوب/روزها در راه
. .
آنقدر در تاریکی نشستهایم که همه چیز را میبینیم