بغل طولانی در سکوت. هیچی هم نگم و هیچی هم نشنوم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشنوم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من واقعا نیاز دارم برای مدت زیادی بخوابم،
نیاز دارم مدت زیادی فکر نکنم، نیاز دارم مدت زیادی هیچی نفهمم،
هیچچیز نشنوم، هیچچیز نبینم!
من واقعا نیاز دارم برای مدت کوتاهی نباشم..
. .
من به خودم قول دادم به کسی جز تو
فکر نکنم ، کسی بجز تورو توی دلم راه
ندم ، عاشق کسی نشم ، حواسم به کس
دیگه ای پرت نشه ، من به خودم قول دادم
همیشه مواظبت باشم ، همیشه نگاهم به
تو باشه ، صدای کسی جز تورو نشنوم ، میشه
توام همین قول رو بهم بدی و همینقدر وحتی
بیشتر دوسم داشته باشی؟:)
. .
تا دمِ ظهر می خوابـــــم...
که صبح بخیر گفتن هیچکس را نشنوم!!!
دلشان خوش اســـــت...
اصلا کدام صبـــــح؟
کدام خیــــر؟
وقتی توِ لعنتــــی
انقدر نیستــــــی...
مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی،
آمده ام کنج اتاقم،
به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به
دامان تو گشتم
که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز دلم گشته هوایی
و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!
بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از “علی” و از “علی” وُ از غم لیلا
و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته از اندوه دل زینب کبرا و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا …
بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم امروزُ و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد …
و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی… چه رشیدی!
همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هاش…
همان راز رشیدی که عمودی…
بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، که با نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!
خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد
خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت…
خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است…
خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه!
خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر …»
عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به
جز من و به جز روضه ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که
عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این پنجره و فرش
و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب: حسین
جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان…
یکی ازسوالایی که وقتی ازم پرسیده میشه سعی میکنم نشنوم وصحنه رو ترک کنم:
آب کتری داره میجوشه؟؟؟؟
عواقب ناجوری داره:
قوری رو باید بشوری
چایی رو باید دم کنی
صبر کنی رنگ بده
یه سینی چایی بریزی
اووووووووو اصلا مسیر زندگی آدم عوض میشه
ﺩﻟﻢ ﯾﻪ مخاطب خاص ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ...
ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ !
ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﻧﺸﻮﻧﻢ ﻭﺻﻞ ﻧﺒﺎﺷﻪ !
ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ ﻧﯿﺎﺩ
ﺍﺻﻦ ﺩﺍﻏﻮﻥ !
ﮐﻠﻦ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻧﺸﻨﻮﻡ |:
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﺍﺻﻦ ﺑﮕﻴﺪ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﻪ !!
من یک دخترم
نه یک مانکن فروشگاه,
نه یک وسیله برای جلب توجه,
و نه یک تابلو نقاشی!
پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمت!
آزادم اما با تفسیری جدابافته...
آزادی من حجاب من است ،
طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ، طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!
پس دیگر نشنوم بگویی که : " من آزادی ندارم و چادرم مرا محدود کرده"
اگر آزادی و تمدنی که از آن دم میزنی "برهنگی باشد" حیوانات آزادترین و متمدن ترینند!
به من نگو وقتی که رفتم صبور باش؛
به کسی که شنا نمیداند
نمیگویند در غرقشدن عجله نکن!
بی صدا برو و در را پشت سرت ببند
تا من صدای آن پرنده را نشنوم
که نمیداند یک نفر با رفتنش
میتواند یک شهر را از سکنه خالی کند.
تا تو به ایستگاه برسی
این خانه در سکوت غرق شدهاست.
من مانند بقیه ی مردم نیستم که هریک آرزویی دارند برای آینده..
من تنها یک آرزو دارم و آن این است که
شبی بخوابم و دیگر بلند نشوم
تا نشنوم
تا نبینم
تا نشکنم
تا هرروز چندین بار نمیرم…