همهی ما زخمهایی را با خودمان حمل میکنیم که اگر موفق نشویم حلشان کنیم و از آنها التیام یابیم، به مرور تبدیل میشوند به تیغههایی تیز و بُرّنده که ناخواسته با آنها، دیگران را زخمی میکنیم.
و جهان، پر شده از آدمهایی که هربار به هم نزدیک شدند، به هم زخم زدند؛ بیآنکه بدانند این زخمها یادگار همان زخمها و آسیبهاییست که در گذشته بخشی از روانشان را درگیر کرده و برای التیام آن، هیچ کاری نکردهاند!
و زخمهای التیام نیافته، محو نمیشوند!
و زخمهای التیام نیافته، میمانند و سرسخت میشوند و آسیب میزنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشویم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از کنار هم بیهوده رد نشویم. روی هم را ببینیم، چشمهای هم را نگاه کنیم، دستهای هم را به وقت بستن دکمهها لمس کنیم، صدای هم را بشنویم، برداریم تکه نخ را از روی شانه هم، تا از یاد هم نرویم. حالا همیشه یادمان هست، که کسی هست که دوستش داریم …
. .
اگر به اختیار ما نیست که گرفتار درد عشق نشویم، به اختیار خودمان است که بازیچه ی آن نباشیم!
.رومن رولان
#mim.
. کپشنِ خاص .
- ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﺸﻮﻡ ﻟﯿﻼ ﻣﻦ ،
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻏﺮﻕِ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ، ﺍﻻ ﻣﻦ
ﺣﺘﻤﺎً ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﻮﯾﻢ ،
ﻭﺭ ﻧﻪ ﮐﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻟﺐِ ﺳﺮﺧﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ؟
ﻋﻄﺮِ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﯼِ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦِ ﺗﻮ ﮐﺸﺖ ﻣﺮﺍ
ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﺮﺍﭘﺎﻡ ﻭ ﺷﺪﻡ ﺭﺳﻮﺍ ﻣﻦ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﺸﺮﯼ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺳﺖ ﺩﮔﺮ، ﺣﺎﻻ ﻣن
ﮐﻢ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ، ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻧﮑﻦ
ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮔُﻠﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﺑﮑﺶ
ﺁﺩﻣﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼِ ﻧﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺘﯽ ﻣﻦ
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ..
ﺗﻦِ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ، ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ
ﺣﺪِّ ﺷﺮﻋﯽ ﻧﺸﻮﺩ ﻣﺎﻧﻊِ ﻣﺎ، ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ
ﻣﺤﺮﻣﯿّﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﻄﺒﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻟﺰﺍﻣﺎً
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺭﺍﻡ ﺷﺪﯼ، ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻡ
ﻣﺮﺣﺒﺎ ﺑﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﯾﺎ ﻣﻦ؟!
#نفیسه_سادات_موسوی
اصلا شب را گذاشته اند برای من و #تُ !
برای منی که خودم را درآغوش #تُ پیدا کنم
و #تُ یی که زندگی را لای موهای من!
بیا هیچوقت از این خواب شیرین بیدار
نشویم
. .
اگر به اختیار ما نیست
که گرفتار درد عشق نشویم،
به اختیار خودمان است
که بازیچه ی آن نباشیم...
قرار نبوده
قرار نبوده تا نم باران زد ، دستپاچه شویم و زودچتری ازجنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم....
قرار نبوده
این قدر دور شویم و مصنوعی!
ناخن های مصنوعی،
دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی،
آوازهای مصنوعی،
دغدغه های مصنوعی...
هر چه فكر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم،
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده
همه از دم ، درس خوانده بشویم
از دم ، دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم،
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرکهای ما رد بشود.
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند,
با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.
قرار نبوده
این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،
قرار نبوده
این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد،
بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده ي آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زدهاید؟
باغچه هرس کردهاید؟
آلبالو و انار چیدهاید؟
کلاً خسته از یک روز ِکاري ِیَدی به رختخواب رفتهاید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست....
این چشم ها
برای نورمهتاب یا نور ستارگان کویر برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان ,
برای خیره شدن به جاري ِآب
شاید ،
اما ....
برای ساعت پشت ساعت،
روز پشت روز،
شب پشت شب ...
خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.!!!!!
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعتهای دیجیتال صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتما ً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای بخواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.....
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان،
همه دغدغهزنده بودن مان,
همه دغدغه زنده بودن ....
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد......
قرار نبوده
این طور از آسمان دور باشیم و
سی سال بگذرد از عمرمان و
یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.....
قرار نبوده
کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالمتاب و گرما و محبتش
زره بگیریم و جنگ کنیم....
قرار نبوده
چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد....
قرار نبوده
من از اینجا و شما از آنجا، صورتکهای زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
....
چیز زیادی از زندگی نمیدانم،
اما همین قدر میدانم که
این قرار نبوده هایی که برخلافشان اتفاق افتاده،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده...!
اگر خواستیم پیش خدا خجل نشویم چه کنیم؟!
اینها که توبه می کنند، در بهشت اگر یادشان باشد که در دنیا گناه کرده اند شرمنده اند و این شرم عذاب است و در بهشت جا برای هیچ نحو عذاب نیست ...
ذات اقدس اِله کاری می کند که از یاد خود ما می رود،
از صحنه قلب ما برطرف می کند. هم پیش مَلَک می پوشاند و هم پیش فلک، هم پیش انبیا می پوشاند، هم پیش اولیاء...
لذا تائب در قیامت وقتی وارد بهشت شد، اصلا یادش نیست که گناه کرده است تا خجل بشود،
ماییم و این رحمت بی انتها ...
همیشه برای با هم بودنمان وقت نداریم
پس بیایید امروزمان را قدر بدانیم تا فردا اندوهگین نشویم
زندگی یک نسخه است و چاپ دوم ندارد…!
تقوا یعنی اینکه
اگر یک هفته مخفیانه از همه کارهای ما فیلم گرفتند
و گفتند اعمال هفته گذشته ات در تلویزیون پخش شده، ناراحت نشویم . . .
(آیت الله مجتهدی)