البته یه وقتایی هم تکلیف مشخصه، ولی آدم دلش نمیخواد بپذیره.

همیشه اونی که کنارت راه میره رو نمی بینی، میدویی تا به اونی که نمیخوادت برسی!:)

میفهمی که چی میگم...

این سیستم «کم محلی کنم بهش، جذبم شه» رو من جواب نمیده چون سریعا مبنا رو بر این میذارم که حتما مزاحمشم و نمیخواد تو زندگیش باشم، پس هرچی بود و نبود دیگه تمومه دوست عزیز.

این هوا لباس گرم نمیخواد
بغل نرم میخواد...

داشت میگفت نمیخوام برم تو رابطه با یه نفر وقتی میشه با همه بود و حال کرد 
گفتم سی و دو سالته دلت نمیخواد یکی عاشقت باشه؟ گفت نیازی ندارم
گفتم نمیخوای یکی بهت واقعی محبت کنه؟ گفت مامانم بهم محبت میکنه کافیه
همونجا دو تا گوش گنده مخملی رو دیدم و تصمیم گرفتم بحثو ادامه ندم :)

من هیچوقت دلم نمیخواد برگردم عقب و دوباره زندگی کنم.دوباره شروع کنم که چی بشه؟ که چیکار کنم؟خیلی جاها انتخاب ادم اجباره نه انتخاب،من احتمالا اگر هزار بار دیگر شروع کنم باز به همین جا میرسم. آدمیزاد فراموشکاره. وقتی درد داره، داد می کشه و بعد یادش میره و برمیگرده همون جای قبلی

آدمیزاد در کل دایره ارتباطیش بیشتر از دو تا دوست صمیمی و یک دوست پسر نمیخواد به نظرم🩷

خیال راحت و آرامش برمیگرده به خودت، تلاش میکنه از چشمت بیفته؟ کمکش کن، یه روز هست یه روز نیست؟ حذفش کن، نمیخواد کنارت باشه؟ اصرار نکن، عزیزم به خودت یادآوری کن رابطه برای آرامشه، نه انواع مسائل روانی.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

سخت ترین کار دنیا:
دوست داشتن کسیه که دلش نمیخواد دوستش داشته باشی…


. .

میدونم دلت نمیخواد منو ببینی
ولی من بعد تو چشمام دیگه هیشکیو نمیبینه :)

.࿐