Maybe I don't really want him, I just want him to want me.

شایدم من واقعا نمیخوامش، فقط میخوام که اون منو بخواد.

اگر تاحالا از گذشتم بهت چیزی نگفتم، هرگز به این دلیل نیست که نمیخوام برام متأسف بشی، اما میتونی بفهمی که چرا من همونی هستم که هستم.

I hate getting flashbacks from things I don't want to remember.

متنفرم از بازگو شدن چیزایی که نمیخوام به یاد بیارم.

اگه خواستی بری طوری زخم بزن که دیگه نتونم سمتت بیام، من از دلخوش بودن میترسم، من از نصف و نیمه حضور داشتن میترسم، نمیخوام هیچ امیدی واهی‌ای باقی بمونه.

بزرگسالی داره بهم آسیب میزنه،
دیگه نمیخوام بزرگ تر از این بشم.!!
• |.|

داشت میگفت نمیخوام برم تو رابطه با یه نفر وقتی میشه با همه بود و حال کرد 
گفتم سی و دو سالته دلت نمیخواد یکی عاشقت باشه؟ گفت نیازی ندارم
گفتم نمیخوای یکی بهت واقعی محبت کنه؟ گفت مامانم بهم محبت میکنه کافیه
همونجا دو تا گوش گنده مخملی رو دیدم و تصمیم گرفتم بحثو ادامه ندم :)

وارد رابطه شدن آسونه ولی من نمیخوام خاطرات الکی با هرکسی بسازم.

یروز تو منو میخوای، اما من تورو نمیخوام.

‏یجور نشون میدم که انگار به هیچی اهمیت نمیدم ولی واقعا اهمیت میدم. به پیر به پیغمبر اهمیت میدم. دارم سابیده میشم از اهمیت دادن زیاد. صرفا نمیخوام بقیه بفهمن که اهمیت میدم.

منطق عاطفی من اینجوریه که اگه تو واسه منی پس حرفایی که به من می‌زنی رو به بقیه نزن، جاهایی که با من میری با بقیه نرو، اونجوری که به من نگاه میکنی به هیچکسی نگاه نکن، اگه یه نفر واسه منه باید فقط واسه من باشه اگه بقیه هم بتونن مثل من داشته باشنش من نمیخوامش.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»