✿ کپشن خاص ✿
اتاق سی. پی. آر
اتاق " سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست
آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ، گریه میکنند ، دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.
آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛ از "نبودن" !
از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ، از جای خالیه یک آدم .
اتاق شوک جای بد و جالبیست
تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ! تمام خاطرات مرور میشود !
تمام خوبی هایش یادآوری میشود !
حالا چشمتان را ببندید. بهترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.
فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد
به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید
به جای خالیش
نبود آدم ها را هیچ چیزی پر نمیکند !
لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر ، یک اتاق شوک داشته باشید
و خوبی های آدم های دنیایتان را احیا کنید .
بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیرسند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خیلیها میخواهنداول به آسایش و خوشبختی برسندبعدبه زندگی بخندندولی نمی دانندکه تا به زندگی نخندندبه آسایش و خوشبختی نمیرسند
خوب می دانم که ما
هرگز سهم هم نخواهیم شد
گرچه دوشادوش هم رهسپار میشویم
چونان ریل هایی
که هرگز به یکدیگر نمیرسند...
#شیرکو_بیکس
"بچه ها لطف کنین این متن وبخونین وحتما اگه میشه نظرتونو بگین درموردش!!
البته اگه آقای مدیر تاییدش کنه"
در امتداد یک خیابان
ودر انزوای یک شب بی پایان
شاید به سوی پیچیدگی یک پوچی
جایی که نور تسلیم یک بی نهایت عمیق میشود
وگیاه چشم به طراوت ماه میدوزد
دلم دیوانه وار مشت میکوبد به دیوارهای عدم!!
فریاد میکشد نبودنت را!!
من پلک میزنم ردپایت را
ونفس نمیکشم هوای نبودنت را...
تو در من فروریخته بودی انگار...
تو از من مجنون زنجیری کوچ کرده بودی
ومرا نه به باد،نه به ماه و نه حتی به زمین
به خویشتنم سپرده بودی...
ومن نمیدانستم...قسم به آبی نگاهت،نمیدانستم
که اگر نباشی
که اگر احساس وجودت هرروز در من متبلور نشود
من هیچم...راه به جایی ندارم...دارم؟؟!!
تو بگو
تو که بذر وجودم را از ازل در بستر ابد به امانت گذاشتی
توکه از خاک به افلاکم رساندی
بگو...
به کجا قدم گذارم که سایه ی امنت در آن پهن نشده باشد؟؟!!
راه به کجا برم بی تو؟؟!!
جایی که خورشید خاکسترش را بر سر خلق میریزد؟؟یا آنجا که زمین سر بازمیزندگردش به دور خورشید را
وفقط روز میسازد وروز...روزهایی که هیچکدام به سال نمیرسندودر بلوغ محو میشوند!!
کجا روم بی تو؟؟!!
که اگر جایی باشد،که اگر جایی باشد
مرابه آنجا بی توچه کار؟؟!!
مرا بخوان
باز مرابه سوی خود بخوان...
که اگر نخوانی
تارهایی که بر در ودیوار وجودم بسته،مرا میبلعند وروحم جایی در نزدیکی خاکسپاری کنجشکهای زنده،
به خوابی ابدی فرو خواهد رفت!!
پس مرا بخوان
مرا دوباره به خود دعوت کن...
مرا از خودم بگیرو تا نهایتت ببر...
مامنی ندارم...قسم به مستی انگورها...راه ندارم
من از تو به تو بازخواهم گشت
فقط کافی ست مرا بخوانی
تا به مقصد آسمان این بار
بند کفشهایم را محکم تر ببندم...
اشتباه میکنند بعضی ها
که اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد
مثل رودها
که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن
هیچ ربطی به رسیدن ندارد.