‏آدمای احمق دروغ میگن و احساس زرنگی میکنن چون فک میکنن کسخلیم و نمیفهمیم درحالی که میفهمیم ولی برامون مهم نیست و فقط به روشون نمیاریم، همین.

باگ بزرگ خلقتمون اینه که هیچوقت نمیفهمیم کِی آخرین باره.
آخرین دیدار، آخرین لبخند، آخرین دورهمی رو تجربه کردیم بدون اینکه بدونیم بعد از این همه چیز تمومه

‏ما چیزای زیادی هست که نمیفهمیم، یکی از مهمترین هاش نفهمیدن خودمونه

⭕️ امیر : وقتی باهمیم نمیفهمیم وقتی از هم دور شدیم تازه میفهمیم که اونی که رفته چقدر از وجودتو کنده و با خودش برده و چقدرشو برای خودت جا گذاشته !

فیلم : پل چوبی

یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم،اوایل بهش میرسیدم،قشنگ بود و جون دار،کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره،خیلی قوی بود،صبور بود،اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد،
منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه،
هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم...
تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده،ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهراشو حفظ کرده بود،قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم...
مواظب قوی ترین های زندگی امون باشیم ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند،همیشه حامی اند،پشتت بهشون گرمه...
اما بهشون رسیدگی نمیکنیم،تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن...

خسرو شکیبایی:
ماهی مون هی میخواست یه چیزی بگه تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش و نمیتونست بگه...
دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالی بالا و پایین پریدن.. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید...!!
دیدم تا خوابه بهترین موقست بذارمش توی آکواریوم ولی الان چند ساعته بیدار نشده.. یعنی فک کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب...!!


این داستان رفتار ما با بعضی از آدم های اطراف مونه... دوسشون داریم... دوسمون دارن...
ولی اونارو نمیفهمیم!!!!
فقط تو دنیای خودمون داریم بهترین رفتار
رو با اونا میکنیم..!

ما آدما چقدر حرفای هم و نمیفهمیم...

گاهی کسی را دوست داریم اما او نمیفهمد. گاهی کسی مارا دوست دارد، ما نمیفهمیم. خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم، تشکیل اجتماع دادیم...

دقت کردین ما دانشجوهای واقعی وقتی چیزی نمیفهمیم از بغل دستی میپرسیم: تو چیزی میفهمی؟ اونم میگه نه و ما به خود می بالیم و خوشحال از اینکه تنها نیستیم و همگی نمیفهمیم

گاهے ڪسے ماراבوست בارב مانمیفهمیم
گاهے ماڪسے رو בوست בاریم او نمیفهمב
פֿـلاصـہ یـہ مشت نفهم בور هم جمع شבیم
تشڪیل اجتماع رو בاבیم