ɪ ᴍᴀʏ ʙᴇ ᴛɪʀᴇᴅ ɪ ᴡᴀʟᴋ sʟᴏᴡʟʏ
ʙᴜᴛ ɪ ɴᴇᴠᴇʀ ɢɪᴠᴇ ᴜᴘ
من شاید خسته باشم آروم قدم بردارم
اما هرگز کنار نمیکشم ..
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیکشم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
I never stop making memories with you.
من هرگز از ساختن خاطرات با تو دست نمیکشم.
For More
دوست داشتنت برایم❣
چیزیست مانند حیثیت❣
هرگز دست نمیکشم از آن...
دوست داشتنت ❣
چیزیست مانند حیثیت ...❣
هرگز دست نمیکشم از آن ...
دوست داشتنت برایم
چیزیست مانند حیثیت
هرگز دست نمیکشم از آن...
#سیما_امیرخانی
بهنظرم اوج بیچارگی اونجاس که داریوش با التماس میگه
گریه نمیکنم، نرو. آه نمیکشم، بشین
حرف نمیزنم، بمون. بغض نمیکنم، ببین
اسکار غمگین ترین خواهش بی جواب هم میرسه به این شعر داریوش گریه نمیکنم نرو، آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون ...!
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!! خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی کارهای دخترانه و ظریف !! مثلأ فکر کن بلد نباشی جوری خط چشم بکشی که به صورتت بیاید ، فقط محض تنوع یک خط کج بیندازی پشت چشمت و ریملت را جوری بزنی که مژه هایت بهم بچسبد و حوصله نداشته باشی جدایشان کنی !! مدام ماسک های جور واجور روی صورتت نگذاری و نگران ریزش مژه و ابروهایت نباشی ! اسم عطرهای مارک و برند های مختلف را بلد نباشی و عطر ساده ی قدیمی ات را بزنی و عین خیالت هم نباشد !! راستی یک چیز مهمتر هم وجود دارد ، اینکه بلد نباشی غذایت را اضافه بیاوری و نصفه نیمه رهایش کنی ...! اصلأ شاید یکی از ویژگی های بارز معشوقه های خوب باکلاس بودن باشد ، اینکه خاکی نباشند و لباس های اتو کشیده و روشن بپوشند ، آرام صحبت کنند ، آرام بخندند ! وقتی آفتاب افتاد توی چشمشان عینک بزنند و بعد که آفتاب رفت عینک را بگذارند روی موهای مرتب و صافشان !! نه مثل من که آفتاب را برای روشن تر شدن رنگ چشمانم دوست دارم و عینک های آفتابی أم گوشه ی خانه خاک میخورد مثل انگشترها و دستبند های مانده در صندوقچه ی کوچکم! من معشوقه ی خوبی نیستم چون حرف های عاشقانه أم کم و کسری زیاد دارد و خیلی چیزها همیشه کنج گلویم قایم میشود که شیشه ی خاص بودنم نشکند ! اصلأ خوب یا بد چه فرقی میکند ، خاصیت آدمها همین است ، بعضی ها بلد هستند معشوقه باشند بعضی ها نه !! اما نابلد ها ، هم خصوصیات مخصوص خودشان را دارند ، ذوق کودکانه و بیخیالی ، خنده های از ته دل و گریه های سریع...سورپرایزهای کوچک و بدون دلیل ، گاهی هم پرخاشگری های از سر دلتنگی و غم .نابلد ها رفتارهای عجیبی دارند ! ..... من معشوقه ی خوبی نیستم اما یک نفر من را با تمام نابلدی هایم خیلی دوست دارد ... خیلی !!❤️
: negin.313
مهم نیست چه می شود
به همه باورهایم سوگند
هیچ چیز برایم مهم نیست
یک کلام...
من...
دست از دوست داشتنت نمیکشم...
و این یعنی...
نهایت خوشبختی....
گیرم تمام دنیا بگویند ما مال هم نیستیم
گیرم برای زیر یک سقف رفتن
عشق....آخرین معیار این جماعت باشد
گیرم دوست داشتن بدون سند حرام باشد
من اما...
گیر این گیرها نیستم...
من تا ابد
گیر چشمان توام
گیر دوست داشتنت
میخواهم همه بدانند که...
من برای دوست داشتنت
برای لمس دستانت
برای غرق شدن در آغوشت
از هیچکس اجازه نمی گیرم
حتی "خودت"
"بچه ها لطف کنین این متن وبخونین وحتما اگه میشه نظرتونو بگین درموردش!!
البته اگه آقای مدیر تاییدش کنه"
در امتداد یک خیابان
ودر انزوای یک شب بی پایان
شاید به سوی پیچیدگی یک پوچی
جایی که نور تسلیم یک بی نهایت عمیق میشود
وگیاه چشم به طراوت ماه میدوزد
دلم دیوانه وار مشت میکوبد به دیوارهای عدم!!
فریاد میکشد نبودنت را!!
من پلک میزنم ردپایت را
ونفس نمیکشم هوای نبودنت را...
تو در من فروریخته بودی انگار...
تو از من مجنون زنجیری کوچ کرده بودی
ومرا نه به باد،نه به ماه و نه حتی به زمین
به خویشتنم سپرده بودی...
ومن نمیدانستم...قسم به آبی نگاهت،نمیدانستم
که اگر نباشی
که اگر احساس وجودت هرروز در من متبلور نشود
من هیچم...راه به جایی ندارم...دارم؟؟!!
تو بگو
تو که بذر وجودم را از ازل در بستر ابد به امانت گذاشتی
توکه از خاک به افلاکم رساندی
بگو...
به کجا قدم گذارم که سایه ی امنت در آن پهن نشده باشد؟؟!!
راه به کجا برم بی تو؟؟!!
جایی که خورشید خاکسترش را بر سر خلق میریزد؟؟یا آنجا که زمین سر بازمیزندگردش به دور خورشید را
وفقط روز میسازد وروز...روزهایی که هیچکدام به سال نمیرسندودر بلوغ محو میشوند!!
کجا روم بی تو؟؟!!
که اگر جایی باشد،که اگر جایی باشد
مرابه آنجا بی توچه کار؟؟!!
مرا بخوان
باز مرابه سوی خود بخوان...
که اگر نخوانی
تارهایی که بر در ودیوار وجودم بسته،مرا میبلعند وروحم جایی در نزدیکی خاکسپاری کنجشکهای زنده،
به خوابی ابدی فرو خواهد رفت!!
پس مرا بخوان
مرا دوباره به خود دعوت کن...
مرا از خودم بگیرو تا نهایتت ببر...
مامنی ندارم...قسم به مستی انگورها...راه ندارم
من از تو به تو بازخواهم گشت
فقط کافی ست مرا بخوانی
تا به مقصد آسمان این بار
بند کفشهایم را محکم تر ببندم...