شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست میگرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نوزادی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
لذتهای زندگی:
هوای توی گل فروشی
.
دیرمیرسی سرکار و رییس هنوز نیومده.
خنکی اون طرف بالش
اسم عطر تو بپرسن…
لیسیدن انگشتهای پفکی
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره
بوی تن نوزاد…
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت
مغز کاهو…
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره
وقتي خندت مي گيره و خندتو نگه مي داري
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشي
با پاي برهنه روي شن هاي خيس ساحل قدم مي زني
بوي چمن خيس…
زندگی رو ساده بگیرین و از اين همه لذت هاي كوچك زندگي خوشبختي رو احساس كنيد..
لذتهای زندگی:
هوای توی گل فروشی؛
خاروندن ردکش جوراب؛
خنکی اون طرف بالش؛
اسم عطر تو بپرسن؛
لیسیدن انگشتهای پفکی؛
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛
بوی تن نوزاد؛
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت؛
مغز کاهو؛
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه؛
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی؛
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره؛
وقتي خندت مي گيره و خندتو نگه مي داري؛
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشي با پاي برهنه روي شن هاي خيس ساحل قدم مي زني
بوي چمن خيس...
زندگی رو ساده بگیرین و از اين همه لذت هاي كوچك زندگي خوشبختي رو احساس كنيد..,, واسه هرکی میتونی بفرست تا از زندگیش و زیبایی هاش لذت ببر
کودک زمزمه کرد:
خدایا با من حرف بزن.
و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.
کودک نشنید.
او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن
صدای رعد و برق آمد.
اما کودک گوش نکرد.
او به دور و برش نگاه کرد و گفت
خدایا! بگذار تو را ببینم
ستاره ای درخشید.
اما کودک ندید.
او فریاد کشید خدایا! معجزه کن
نوزادی چشم به جهان گشود.
اما کودک نفهمید.
او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت:
خدایا به من دست بزن.
بگذار بدانم کجایی.
خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید.
اما کودک دنبال یک پروانه کرد.
او هیچ درنیافت
و از آنجا
دور شد...
خوشبختی یعنی :
هوای توی گل فروشی؛
خاروندن ردکش جوراب؛
دیرمیرسی سرکار و رییس هنوز نیومده؛
خنکی اون طرف بالش؛
اسم عطر تو بپرسن؛
لیسیدن انگشتهای پفکی؛
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛
بوی تن نوزاد؛
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت؛
مغز کاهو؛
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه؛
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی؛
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره؛
انقد بخندی تا دلت درد بگیره؛
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشی
زندگی رو ساده بگیری...
اعتراف میکنم بیشترشون برام اتفاق افتاده ...
ولی تا حالا بهش فکر نکرده بودم ...
خدایا ... ما چقدر ناشکریم ...
یکی از فانتزیهام اینه کــــه
اولین نوزادی کــه تو فامیل بدنیا اومـد بهش لیمو ترش بدم از قیافش عکس بگیرم …
یه همچین آدم با مـحبت و بچـه دوستی هسـتم من !!
این که هر روز نوزادی متولد می شود ، یعنی خداوند هنوز به آینده انسان امیدوار است - رابیندرات تاگور
چشمانم خیس است
مانند نوزادی که نه شیر میخورد
نه حرفی میزند
و حتی مادرش هم نمیداند چرا گریه میکند؟