دوست داشتنت ؛
"نسکافه ای بود "
که یک بار آن را نوشیدم ؛
و حالا
سالهاست خوابم نمی برد
ترانه
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نوشیدم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوست داشتنت ؛
نسکافه ای بود
که یک بار آن را نوشیدم ؛
و حالا سالهاست خوابم نمی برد...!
سکوتم
را نکن باور
خودت هم خوب میدانی
که در اشعار مـن
چیزی،شبیه داد و فریادی
حقیقت زهـر تلخی بود
کـه آگاهانه نوشیدم،...!
زاین هم تلخ ترباشی
همان شیـرینِ فرهادی
وقتی با تو آشنا شدم درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود
که هر چه نوشیدم سیراب نشدم
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم
یک قدم پیش یک قدم به عقب، حال من وقت دیدنت این است
حال سرباز بینوایی که، رو به هر سمت و سو کند مین است
از بساط من شکسته فروش، نگذر اینقدر بی تفاوت و سرد
چیزی از من بخر خیالت جمع، قیمت دلشکسته پایین است
ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ، ﺑﯽ ﺗو ﺧﺮﺍﺏ؛ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺍﺋﻢ ﺍلخمرت
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭی حیف، ﺟﻨﺲ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼین ﺍﺳﺖ
دستِ گرمیِ چشم سگدارت، استخوان استخوان جویده شدم
روز بازی چه بر سرم آید، اگر امروز روز تمرین است
تا که تعبیر خوابهایم را، مو به مو بشنوم شبی بردار
روسری را، که در پریشانی، گیسوان تو ابن سیرین است
باز کن بالهای پنجره را، بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگ در ناله می کند، بشتاب، گوش دیوار خانه سنگین است
باز در انتظار دیدارت، کوچه را جرعه جرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ته نشین آن باشی، تلخی انتظار شیرین است
مجید آژ
زیر باران در نسیم آهسته بوسیدم تورا
می شکفت از دامنت رنگین کمان، چیدم تورا
چنگ در موسیقی گیسوی تو انداختم
نت به نت آرام، می رقصی و رقصیدم تورا
چشم های قهوه ای... یک قهوه گاهی زندگیست
پشت هم فنجان به فنجان آه، نوشیدم تورا
بوسه هایت دانه هایی در زمین تشنه بود
پیچکی در من به پا میخواست، پیچیدم تورا
عشق زیر پوستم چون نور در قلبم دوید
نیمه شب آبستن خورشید، تابیدم تورا
تن به تن یک تن شدیم و در تب هم سوختیم
گم شدم، دنبال خود هر روز پرسیدم تورا
با تو هی احساس میکردم خدا نزدیک ماست
با تو حس دیگری دارم،... پرستیدم تورا
از قنوتم ساختم قایق به آب انداختم
هر طرف فانوس عشقت بود، چرخیدم تورا
بین مردم راه میرفتی کسی نشناختت
در خیابان، کوچه، دریا، دشت ها... دیدم تورا
هر گلی که می شکفت از دشت، تفسیر تو بود
دوختم پیراهنی از گل-وَ پوشیدم تور
{ غلامرضا سلیمانی }
پرستاری که شکل تو بود ..
چایی می نوشیدم یک باره دلتنگ شدم بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد همه با تعجب نگاهم کردند لبخند تلخی زدم و گفتم چقدر داغ بود ....
چه قدر چای
که ننوشیدم
در کافههایی که
با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنار تو
ندیده
فراموش کردند.
چای مینوشیدم... یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد...
همه با تعجب نگاهم کردند!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم»چقدر داغ بود«!