امروز به روایت تصویر.
امروز بی تفاوت بود.
مصنوعی نه ، واقعی واقعی بی تفاوت بود
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نوعی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
"Have the courage to follow your heart and intuition. They somehow already know what you truly want to become. Everything else is secondary." - Steve Jobs
"شجاعت پیروی از قلب و شهود خود را داشته باشید.
آنها به نوعی می دانند که شما واقعاً می خواهید به چه چیزی تبدیل شوید.
همه چیز به غیر از اینها ثانویه است."
Distancing yourself from people when you feel weird vibes, negative energy, or sneaky sh*t off them is self-care.
فاصله گرفتن از افرادی که احساس می کنید حالات عجیب و غریب، موذی و انرژی منفی از آنها می گیرید، نوعی خودمراقبتی است.
بیحسی عاطفی نوعی مکانیزم دفاعی هست که مغز برای حفاظت از تو در برابر درد بیش از حد یا غم شدید به کار میگیره، وقتی عواطف خیلی زیاد یا غیرقابل تحمل میشن، مغز ترجیح میده احساسات رو خاموش کنه.
گفتم بیا بسازیم ازنو پلای شکسته رو؛
نشد مجابت کنم هیچ جوره...
گوش بدیم باهم
#هوش_مصنوعی_هایده
همه ما نابینائیم، هر کداممان به نوعی.
آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند،
آدم های ولخرج نابینا هستند چون امروزشان را می بینند،
آدمهای کلاهبردار نابینا هستند، چون خدا را نمی بینند،
آدم های شرافتمند نابینا هستند، چون کلاهبردارها را نمی بینند، خود من هم نابینا هستم چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهایی شنوا ندارید.
نداشتن پول کافی برای خرید چیزهایی که تو بهش علاقه یا نیاز داری نوعی از بی پولیه
حالا ممکنه با پولی که داری بشه چیزای دیگه خرید و مردم فکر کنن تو پول داری
هر که باشیم، هر کجای دنیا زندگی کنیم، همگی جایی در اعماقمان نوعی حس کمبود داریم.
انگار چیزی اساسی گم کردهایم و میترسیم نتوانیم آن را پس بگیریم.
آنهایی هم که میدانند چه چیزی کم دارند، واقعا انگشت شمارند...
. الیف شافاک
«هرنوع تعاملی با دیگری که وقتی آن را برای پارتنر یا همسرت تعریف میکنی، باعث ناراحتیاش میشود، نوعی خیانت است.»
- دکتر روح الله صدیق.
از واقعیتها فرار میکنیم. روبروی اینه رژ لب میزنیم و خط چشم میکشیم و تند تند پلک میزنیم که اشکهایمان نریزد و زود فرار میکنیم تا مبادا ادمی که درون آینه نشسته لب باز کند و بگوید:
تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانهای نداری،اندازه دستهایی که نیستند تا دستهای سردت را بگیرند و اندازه بوسه هایی که پشت لبخندهای مصنوعیت مخفی میشوند، تنهایی.