به نظرِ من ،
جاى "عاشقتم"
بگين | عاشقت ميمونم |
مهم نيس اون لحظه اين حس و داشته باشين
مهم اينه از اون به بعد هر لحظه
اين حس و داشته باشين.
عاشقتم هاى نيمه كاره
بَد به روزِ طرفِ مقابل مياره :))
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نيمه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﻳﻨﻲ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﻧﺼﻔﻪ ﺍﻡ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﺑﺎﺣﺎﻟﻢ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﮔﻪ ﻧﻴﻤﻪ ﮔﻤﺸﺪﻡ ﭘﻴﺪﺍ ﺑﺸﻪ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺸﻢ …
ﺑﺒﯿـﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸـﻢ����
ﻭﺍﻭﯾﻼﺍﺍﺍﺍﺍ
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ، ﻣﻬﻢ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻣﻴﻪ ﻛﻪ ﺳﺎﻋﺖ 2 ﻇﻬﺮ ﻭﻗﺘﻰ ﺳﺮﺕ ﺧﻴﻠﻰ ﺷﻠﻮﻏﻪ، ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﻣﻴﺸﻪ
ﻧﻪ ﺳﺎﻋﺖ 2 ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﻰ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ
درد علي دو گونه است: دردي كه از ضربه ي ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده…و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش احساس مي كند.
اما اين درد علي نيست
دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده است، تنهايي است كه ما آن را نمي شناسيم .بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را ، كه علي درد شمشير را احساس نمي كند.
و ….ما
درد علي را احساس نمي كنيم
دکترعلی شریعتی
با اين تعداد پستايي كه ما ميذاريم
تا چن وقت ديگه كاربر فعال كه هيچ نيمه فعالم نميشيم
وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم...
وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...
و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند...
وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...
بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم..
بي تفاوت مي گذرم...
دلخوشي يعني:
خواهر زاده دو سال و نيمه ات بدونه تو پاستيل دوست داري
هر وقت براش پاستيل مي خري بياد بشينه كنارت يكي خودش بخوره يكي بده به تو....
دنيارو با اين لحظات عوض نمي كنم.
پاييز بهار من است، نه بهاري سبز که بهاري رنگارنگ.
پاييز فصل من است، فصل رويش، فصل شکفتن...
خزان، بهار احساس است، بهار تنهايي...
موسم رويش جوانههاي احساس...
و چه زيباست موسم برگريزان...
آنگاه که خش خش برگهاي زرين به زير پاي عابران،
نغمه محزون کلاغهاي سرو نشين،
صداي زوزه باد وزنده از لابلاي تن نيمه عريان درختان،
ملودي شاهکارترين سمفوني طبيعت را مينوازند،
شور و حرارتي وصف ناپذير درون خستهام را فرا ميگيرد.
درحالي که چشمان غرق در شورم؛
نظارهگر رقص برگهايي است که از فراز به فرود ميرسند
تا با خاموشي خود حياتي دوباره به جسم بيجان
تک درخت نارون باغچه حياط پشتي دهند؛
گريههاي دل امانم نميدهد، نه از اين مرگ غريب –
که خود آغازي است بر اين پايان عجيب –
که از شوق رستن و پرواز بر فراز حصار تنگ تن...
آري من خزان را دوست دارم...
من اين رقص مرگ را دوست دارم...
من اين هزار رنگي را دوست دارم...
من از فراسوي اين سکوت فريادها دارم...
از پس اين هياهوي خزان و از رهگذر باد وزان به انتظار سکوت مينشينم.
لب فروبسته و با زبان بيزباني همنواي مرغ دل،
شعر دفتر عشق را زمزمه ميکنم...
پاييز فصل زیبايی و دوست داشتنی من...
فصل تولد من
فصل تولد توست......!( یه سال گذشت هنوز نفهمیدم تو کیه )
رسيدن فصل پائیز و مهرباني مبارك ( البته هنوز نیومده)
دوستم داري...
وقتي کار ِ ديگري نداري !
عاشق ِ نيمه وقت...!!!
كارون چو گيسوان پريشان دختري
بر شانه هاي لخت زمين تاب مي خورد
خورشيد رفته است و نفس هاي داغ شب
بر سينه هاي پر تپش آب مي خورد
دور از نگاه خيره من ساحل جنوب
افتاد مست عشق در آغوش نور ماه
شب با هزار چشم درخشان و پر زخون
سر مي كشد به بستر عشاق بي گناه
نيزار خفته خامش و يك مرغ ناشناس
هر دم ز عمق تيره آن ضجه مي كشد
مهتاب مي دود كه ببيند در اين ميان
مرغك ميان پنجه وحشت چه مي كشد
بر آبهاي ساحل شط سايه هاي نخل
مي لرزد از نسيم هوسباز نيمه شب
آواي گنگ همهمه قورباغه ها
پيچيده در سكوت پر از راز نيمه شب
در جذبه اي كه حاصل زيبايي شب است
روياي دور دست تو نزديك مي شود
بوي تو موج مي زند آنجا بروي آب
چشم تو مي درخشد و تاريك مي شود
بيچاره دل كه با همه اميد و اشتياق
بشكست و شد به دست تو زندان عشق من
در شط خويش رفتي و رفتي از اين ديار
اي شاخه شكسته ز طوفان عشق من