کپشن های مربوط به نگاهي

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگاهي

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

شخصي کفشش را براي تعمير نزد کفاش مي برد.
کفاش نگاهي به کفش کرده مي گويد: اين کفش سه کوک مي خواهد و اجرت هر کوک ده تومان مي شود که درمجموع خرج کفش مي شود سي تومان.
مشتري قبول مي کند. پول را مي دهد و مي رود تا ساعتي ديگر برگردد و کفش تعمير شده را تحويل بگيرد.
کفاش دست به کار مي شود. کوک اول، کوک دوم و در نهايت کوک سوم و تمام.
اما با يک نگاه عميق در مي يابد اگر چه کار تمام است ولي يک کوک ديگر اگر بزند عمر کفش بيشتر مي شود و کفش، کفشتر خواهد شد. از يک سو قرار مالي را گذاشته و نمي شود طلب اضافه کند و از سوي ديگر دو دل است که کوک چهارم را بزند يا نزند.

او ميان نفع و اخلاق و ميان دل و قاعده ي توافق مانده است. يک دوراهي ساده که هيچ کدام خلاف عقل نيست. اگر کوک چهارم را نزند هيچ خلافي نکرده؛ اما اگر بزند به انسانيت تعظيم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند روي خط توافق و قانون جلو رفته؛ اما اگر بزند صداي لبيک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.

دنيا پر از فرصت کوک چهارم است. و من و تو کفاش هاي دو دل...

باران مي باريد...





كودك نگاهي به سوراخ چكمه اش انداخت!





لبخندي زد





سرش را رو به آسمان كرد وگفت: " خدايا گريه نكن "





" امشب مي دوزمش...!

ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺧﻴﻠﻲ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . . !!!
ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ . . .
ﺩﺳﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ . . .
ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺵ . . .
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ . . .
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺗﺎ ﻧﺎﻛﺠﺎ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻟﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻓﺮﻕ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﺴﺖ
ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﻓﺮﻕ ﻫﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ : ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺁﺭﻩ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ : ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ : ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﻴﺰﻧﺪ
ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻲ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ : ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ؟
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﻳﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻭﻟﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ !!! . . .
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﻓﻘﻂ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺠﺎﻱ ﺩﻟﺖ

. . . ﻛﺠﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﻱ

زنان عاشق مرداني ميشوند که قدرت نگاه مـــردانه شان، بتواند دُنياي زنانه ي آنها را تسخير کند... زن معني تمـــــام نگاه ها را ميداند.. ميداند چه نگاهي براي ديدن قلبش است چه نگاهي براي کشف اندامش باور کن پنجره قلب زن چشمانش است... !!

دوستان این متن وخودم نوشتم!!لطف کنین بخونین واگه نظری داشتین حتمابگین!!!
"من يک تبعيدي ام...
به جايي که...به دنيايي که...سکوت فرياد ميزند
آنقدر که حنجره اش خش برميدارد
سرزميني که صدا در آن جريان ندارد
هيچ چيز
سکوت مطلق...
روحم در اين بي رحمي عميق زنجير شده!!
صدايي که در گلو خفه ميشودو گوشي که گداي کلمات ميشود.
بغضي که به خاک ميسپرد شکستنش را...
دنيايي که نه چشم ميبيند ونه نگاهي خوانده ميشود
مثل اينکه زل زده باشي به يک فصل نرسيده...
وانتظاري که هيچ کس در آن سويش نيست،يک انتظار مطلقا يک طرفه...
واشکي متبلور ميشود اما به بلوغ نميرسد
وبه خاک ميسپرد سقوطش را از چشمه ي دريايي اش...
زنداني نيستم!!آزادم!آزاد
نه چون پرنده اي که در آسمان اوج ميگيردو ميشکند سپر تندبادهارا
نه چون پروانه اي که روزي هزاران بار حس زنده بودن در او احيا ميشود، دوباره ودوباره
بلکه مثل بچه گنجشکي که توي لانه ي چوبي اش دل ميزند براي پرواز،بال ميزند،بال ميزند
اما هيچ!!!هيچ
همه فکر ميکنند پرواز را ياد نگرفته!!پس مادرش کو؟؟
همه به دنبال مقصري ديگر!!
اما از کجا معلوم که پرواز را از خاطر نبرده باشد؟؟!!
خاطره ي چگونه ي تکاندن بالهايش پشت ميله هاي سخت فراموشي محبوس نشده باشد؟؟!!
از کجا معلوم تخم باروري آرزوهايش را مار نخورده باشد؟؟!!
داشتم ميگفتم!!
وآنقدر بال ميزند که خسته از اين مکرر بيهوده دوباره به خواب ميرود
خوابي که کسي نميداند بايد در انتظار بيداري دوباره اش ماند يا نه!؟؟!
شايد تخم آزادي من را نيز ماري از دنياي خودم خورده باشد؛
کسي چه ميداند...؟؟!!


سالها پيش زماني كه به عنوان داوطلب در بيمارستان

استانفورد مشغول كار بودم با دختري به نام ليزا اشنا شدم

كه از يك نوع بيماري جدي و نادري رنج مي برد.

ظاهرا تنها شانس بهبودي او گرفتن خون از برادر 5 ساله ي

خود بود كه او نيز قبلا مبتلا به همان بيماري بود و به طرز

معجزه اسايي نجات يافته و هنوز نياز به مراقبت هاي ويژه ي

فيزيولوژي براي مبارزه با بيماري داشت.

پزشك معالج وضعيت بيماري خواهرش را توضيح داد و سوال كرد

كه ايا براي بهبودي خواهرخود مايل به اهداي خون هست يا

نه؟

برادر خردسال اندكي ترديد كرده سپس نفس عميقي كشيده و

جواب داد:بله من اين كار براي نجات ليزا انجام خواهم داد.

در طول انتقال خون كنار خواهر خود روي تختي دراز كشيده و

مثل تمامي انسان ها با مشاهده ي اين كه رنگ به چهره ي

خواهرش برمي گشت
خوشحال بوده و لبخند مي زد.

سپس رنگ چهره ي او پريد و بي حال شده ولبخند بر لبانش

پژمرد.

نگاهي به دكتر انداخته و با صداي لرزاني پرسيد:ايا مي

توانم زودتر بميرم؟

پسر خردسال به خاطر سن كمش توضيحات دكترمعالج را عوضي

فهميده بود

و تصور مي كرد بايد تمام خون خود را به خواهرش بدهد
و با شجاعت خود را اماده ي مرگ كرده بود...

از ازيک عاشق شکست خورده پرسيدم: بزرگ ترين اشتباه؟ گفت عاشق شدن
گفتم بزرگ ترين شکست؟ گفت شکست عشق
گفتم بزرگترين درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن
گفتم بزرگترين غصه؟ گفت يک روز چشم هاي معشوق رو نديدن
گفتم بزرگترين ماتم؟ گفت در عزاي معشوق نشستن
گفتم قشنگ ترين عشق؟ گفت شيرين و فرهاد
گفتم زيبا ترين لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن
گفتم بزرگترين رويا؟ گفت به معشوق رسيدن
پرسيدم بزرگترين ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهي سرد گفت: ( مرگ)

گاهي يادي نگاهي , آهي,دیدگاهی,پیامی, كوفتي,لنگ كفشي بفرست دلمون گرفت

هميشه نگاهي راباوركن كه گرچه ازتودوراست ولي هميشه چشم انتظارتوست ...

باران:
تب هر طرف ببارم دارم

دهقان:
غم تا به كي بكارم دارم

درويش نگاهي به خود انداخت و گفت:

من هر چه كه دارم از ندارم دارم ...

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

شخصي, کفشش, براي, تعمير, کفاش, نگاهي, کرده, گويد, خواهد, اجرت, تومان, درمجموع, مشتري, قبول, ساعتي, ديگر, برگردد, تحويل, بگيرد, نهايت, تمام, عميق, يابد, بزند, بيشتر, کفشتر, قرار, مالي, گذاشته, اضافه, چهارم, نزند, ميان, اخلاق, قاعده, توافق, مانده, دوراهي, ساده, کدام, خلاف, نيست, خلافي, نکرده؛, انسانيت, تعظيم, قانون, رفته؛, صداي, لبيک, آسمان, دنيا, فرصت, باران, باريد, كودك, سوراخ, چكمه, انداخت, لبخندي, وگفت, خدايا, گريه, امشب, دوزمش, زنان, عاشق, مرداني, ميشوند, قدرت, مردانه, بتواند, دُنياي, زنانه, آنها, تسخير, معني, ميداند, ديدن, قلبش, اندامش, باور, پنجره, چشمانش, دوستان, وخودم, نوشتم, کنین, بخونین, واگه, نظری, داشتین, حتمابگین, تبعيدي, جايي, دنيايي, سکوت, فرياد, ميزند, آنقدر, حنجره, برميدارد, سرزميني, جريان, ندارد, مطلق, روحم, رحمي, زنجير, صدايي, ميشودو, گوشي, گداي, کلمات, بغضي, ميسپرد, شکستنش, ميبيند, خوانده, اينکه, باشي, نرسيده, وانتظاري, سويش, مطلقا, طرفه, واشکي, متبلور, بلوغ, نميرسد, سقوطش, چشمه, دريايي, زنداني, نيستم, آزادم, پرنده, ميگيردو, ميشکند, پروانه, روزي, هزاران, زنده, بودن, احيا, دوباره, ودوباره, بلکه, گنجشکي, لانه, چوبي, پرواز, ميکنند, نگرفته, مادرش, دنبال, مقصري, معلوم, خاطر, نبرده, باشد, خاطره, چگونه, تکاندن, بالهايش, ميله, فراموشي, محبوس, نشده, باروري, آرزوهايش, نخورده, داشتم, ميگفتم, وآنقدر, خسته, مکرر, بيهوده, خواب, ميرود, خوابي, نميداند, بايد, بيداري, شايد, آزادي, ماري, باشد؛, سالها, زماني, عنوان, داوطلب, بيمارستان, استانفورد, مشغول, بودم, دختري, ليزا, اشنا, بيماري, نادري, ظاهرا, تنها, شانس, بهبودي, گرفتن, برادر, قبلا, مبتلا, همان, معجزه, اسايي, نجات, يافته, هنوز, نياز, مراقبت, ويژه, فيزيولوژي, مبارزه, پزشك, معالج, وضعيت, خواهرش, توضيح, سوال, خواهرخود, مايل, اهداي, خردسال, اندكي, ترديد, كرده, عميقي, كشيده, جواب, انجام, خواهم, انتقال, كنار, تختي, دراز, تمامي, مشاهده, چهره, خوشحال, بوده, پريد, ولبخند, لبانش, پژمرد, دكتر, انداخته, لرزاني, پرسيد, توانم, زودتر, بميرم, توضيحات, دكترمعالج, عوضي, فهميده, تصور, بدهد, شجاعت, اماده, ازيک, پرسيدم, بزرگ, ترين, اشتباه, بزرگترين, معشوق, افتادن, نديدن, ماتم, عزاي, نشستن, قشنگ, شيرين, فرهاد, زيبا, لحظه, کنار, رويا, رسيدن, ارزوت, چشماش, حلقه, يادي, دیدگاهی, پیامی, كوفتي, كفشي, بفرست, دلمون, هميشه, راباوركن, گرچه, ببارم, دارم, دهقان, بكارم, درويش, ندارم,