•
یادی کنیم از اولین دفعهای که دستش رو میگیری
اون ساعقهی رعدآسایی که از نوک انگشتات شروع میشه تا میرسه به قلبت و اون رو سرشار از حسهای خوب میکنه
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگشت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از اولین سالی که جدا شده بودیم گذشت و منتظر موندم تا روز تولدم برسه و برگردی، روز تولدم رسید و برنگشتی اونجا بود که فهمیدم دیگه قرار نیست هیچ موقع برگردی.
Very seriously, I still believe in finger sayings and it is important to me
خیلی جدی هنوزم به قول انگشتی ایمان دارم و مهمه برام.
جدیداً خیلی دارم به خودم سخت میگیرم و متوجهی این هستم اما، یه فرقی که با قبلاً دارم اینه که الان میگردم دنبالِ اون مرز باریکی که بین تونستن و نتونستنمه.
وقتی میبینم رسیدم به اون مرز ول میکنم، صبر میکنم، خستگی در میکنم و توجه رو به خودم میدم؛ و بعد از این دوباره تمام کارها از سر گرفته میشه.
همینکارم باعث شده تا ظرفیتم بالاتر بره و همیشه یه بند انگشت بیشتر از قبل بتونم ظرفیت داشته باشم.
یه بند انگشت آنچنان هم زیاد نیست اما وقتی کنار هم قرار میگیره، اما وقتی خودم به خودم اعتماد میکنم و میدونم که قرار نیست بیش از حد ظرفیتم انرژی صرف کنم و در نهایت به خودم باور دارم، اتفاقات خوبی میوفته.
زنها را دست کم نگیرید!
در نهایتِ ظرافتشان
چنان برایت تکیهگاه میشوند ؛
که انگشت به دهان بمانی!
زنها هشتمین عجایب جهانند
ازنوعِ متحرکِ دلبرانه...
عاشقت شده ام،
که هر صبح
کنار آوای چشم هایت بیدار شوم!
عاشقت شده ام
آن قدر که دست هایم، شعر شوند
قلم روی کاغذ بلغزد، سپید شوم!
وقتی حنجره ام
از بازدم تو، جان می گیرد!
عاشقت شده ام
تا انگشت هایم
نامت را با پنج هجای کشیده،
روی ورق پاره های قلبم تا کُند!
کنار انگشت هایم
دوست داشتنت بریزد!
نفس هایم، تو را لمس کند
دنیا کتیبه ای شود، که هر روز
با مهربانی تو گشوده شود!
روی کلماتی، که لبانم را
به شوق بوسیده اند ...
#عرفان_یزدانی
•
انگشت به انگشت
و رگ به رگ
دستانت را سپاسگزارم
که در روزگارِ آوارگی
خانهی من بودند 🤍
- سعاد الصباح
♡
من لبخندت رو میبینم، نه به هم ریختگی دندون هات رو. ناراحتیتو میبینم، نه خط اخمت رو. نفس کشیدنت کنار خودم رو میبینم، نه قوز دماغت رو. انگشت های زیبات رو میبینم، نه خشکی دستات رو. من خوبیات رو جوری میپرستم که ویژگی های پایین ترت جایی تو قلبم ندارن. جوری دوستت دارم که هیچکس تاحالا نداشته.
یه افسانه هست که میگه:
همه ی ما با یه نخ قرمز نامرئی به دنیا میایم که یه سرش به انگشت کوچیکه ی خودمون وصله و سر دیگه اش به انگشت کوچکه ی نیمه ی گمشدمون.
افسانه اس، ولی قشنگه.
. .
میدونستی که یه افسانه نادر هست که میگه، کسایی که موهاشون فرفریه تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن معشوقشون موهاشون رو دور انگشتاش میپیچیده و با عشق بهشون خیره میشده شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده، که موج موها به حالت اول برنگشته!