همیشه بهترین هایمان شکستندمان،
همیشه آخر راه، با سرگیجه های تلخ تنهاییمان تنها گذاشته شدیم
تنها
به جرم نامهربانی هایی که بلد نبودیم
کسی به ما یاد نداده بود با آدمها باید مثل خودشان بود
کسی به ما نگفته بود آدمها از مهربانی بیزارند
هرچه بیشتر توجه کنی، بیشتر دلشان را میزنی
کسی نگفته بود
هرچه بیشتر پیگیرشان باشی، بیشتر خودشان را از تو دور میکنند
کسی نگفته بود
ما هم که بلد نبودیم درست رفتار کنیم
مقصر خودمان هستیم و آنهایی که نگفتند...
(مسلم علادی)
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگفتند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
به او جز از هوس چیزی نگفتند
در او جز جلوه ظاهر ندیدند
به هرجا رفت،در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
فروغ فرخزاد
تو یه جشن عروسی لقمان را گفتند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرش را نگفتند اییینقد ناراحت شدددددددددد
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان ..
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان ..
«دردی اگر داری و همدردی نداری،
با چاه آن را در میان بگذار!
با چاه
غم روی غم انداختن دردی ست جانکاه!»
گفتند این را پیش از این، اما نگفتند،
گر همرهان در چاهت افکندند و رفتند؛
آنگاه دردت را کجا فریاد کن،
آه!
خیلی وقت ها گفتند چرا می خندی؟
بگو ما هم بخندیم اما هیچ وقت نگفتند واسه چی غصه میخوری؟ بگو ما هم بخوریم.
روزى به لقمان هیچ نگفتند
همینطورى ساکت نگاهش کردند
آخر خودش خسته شد و گفت:از بى ادبان ! ))
از همان ابتدا دروغ گفتند!
مگر نگفتند که من و تو ، ما میشویم؟!
پس چرا حالا من اینقدر تنهاست!
از کی تو اینقدر سنگدل شد؟!…
اصلا این او را که بازی داد؟!…
که آمد و تو را با خود برد و شدید ما!
می بینی...؟
قصه ی عشقمان!
فاتحه ی دستور زبان را خوانده است!!!