در یک رابطه ما فقط سه چیز میخواهیم
- چشمانی که گریه نکنند
- لبهایی که دروغ نگویند
و
- عشقی که شعله هایش هرگز خاموش نشود
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگویند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
برای آنکه نگویند جستهایم و نبود،
تو آنکه جسته و پیداش کردهام،
آن باش
#حسین_منزوی
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش...
حسین منزوی
چشم من در پی مهرتو چو دریاست رفیق...
لذت عشق به این غصه و غم هاست رفیق...
رد پایت که نشسته به قلبم ای یار...
ازنشان تو دلم واله و شیداست رفیق...
به امیدی که دگرباره بیایی ای دوست....
به رهت دیده من محو تماشاست رفیق...
تاکه مست از می چشمان خرابت کشتیم..
مجلس عیش دراین میکده برپاست رفیق..
من ماتم زده را لذت عشقت کافیست...
گربساط طرب و سور مهیاست رفیق...
پای درراه طلب تاکه نهادم سهل است...
چو بگویند دلت آن سر دنیاست رفیق...
چه غم از ماتم هجران و شب سخت فراق
اثرصبح وصالت که هویداست رفیق...
پای بگذار دراین کلبه ای احزان یک شب
تانگویند مرابیکس و تنهاست رفیق
می شد همه ی شب های شب، نخوابد توی بستر پیامبر
می شد جانش را سپر بلای رسول نکند؛ فقط یکی از آیه های قرآن کم می شد؛
" وَ مِن النّاس مَن یَشری نَفسه ابتغاء مَرضات الله"
می شد توی رکوع، انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط شاید یکی از آیه های قرآن نازل نمیشد؛
"اِنَّما ولیُّکُمُ الله... وَ یؤتونَ الزَّکوة وَ هُم راکِعون "
می شد این قدر عزیز نباشد برای پیامبر؛ که قرآن نگوید "اَنفُسنا" که همه نگویند "اَنفُسنا"ی ماجرای مباهله، علی بود؛ جانِ پیامبر
می شد با همسرش، با بچه هاش، آن سه روز، آن سه روز افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند، فقط قرآن دیگر "هَل اَتی" نداشت
می شد آنقدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد که قرآن حتی به ضربه سمّ اسبش قسم بخورد:
"وَ العادیات ضَبحاً.فَالموریاتِ قَدحاً"
می شد باب مدینه ی علم نبوی نباشد که دوست و دشمن بگویند: "مَن عِندَه عِلمُ الکِتاب" علی ست
می شد این قدر ولایتش مهم نباشد که توی حج آخر آیه بیاید:
"بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه".
که دست عزیزی دستش را بالا ببرد و بگوید: "مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌّ مَولاه"
که خدا جبرئیل را دوباره روانه کند: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی"
می شد؟!
می شد اگر او "علی بن ابی طالب" نبود؛
خبر بزرگ؛ نبأ عظیم
مردی که اگر نمی آمد، اقلّش سیصد تا از آیه های قرآن کم می شد.
مریم روستا
گاهی مجبورم بغض هایم را
با خنده های بلند خفه کنم
که دیگران نگویند دیدی؟
بالاخره شکستی....
به تمام حرف هایشان لبخند میزنم . . .
تا نگویند بی جنبه است. . .
امــــــــــــــــا . . .
این لبخند مانند چسبی روی دهانم . . .
آرام آرام خفه ام می کند . . .