چه زیبا گفت سهراب سپهری:
ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ
ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩی
ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی
یکی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ
ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ
ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین
ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ !...
ف : نسرین
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگين
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﺩﻋﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ :
ﺧﺪﺍﻳﺎ ...
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ..
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍَﺷﻜﻬﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ ..
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ...
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﺩﺍﺩﻯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ...
ﻭ...
, ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻜﻮﻓﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ..
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ..
ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ..
ﺁﺭﺍﻣﺸﻰ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﻰ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻰ ،
ﺑﻴﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﻣَﻨِﺸﻰ ﺑﻪ ﻭُﺳﻌﺖ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ
ﻭ..
ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﻳﻨﻬﺎ ﭘﺮ ﺑﺸﻪ
ﻭ...
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮ ؛
ﻋﻤﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ ، ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻣﮑﻦ !
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ ؛
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ ، ﻣﺸﮑﻼﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ ،
ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ
ﻭ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ...
ﺁﻣﯿﻦ
قلب هايتان را از
حقارت كينه تهي كنيد
و با عظمت عشق پر كنيد
زيرا كه عشق چون عقاب است
بالا ميپرد و دور...
كينه چون لاشخور و كركس است
كوتاه ميپرد و سنگين
جز مردار به هيچ چيز نميانديشد...
" ملاصدرا "
موضوع انشاء:
يلداى خود را چگونه گذرانديد؟
با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزيزم
ديشب يلدا به ما خيلى خوش گذشت .دور هم بوديم و تا تونستيم خورديم و خنديديم ،فال هم گرفتيم. البته پدرم ميگفت شايعه شده كه هندوانه ها را یه كسايى ارزون خريدن و انبار كردن كه گرون بفروشن،به همين دليل من نخريدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه كنم.
مادرم هم گفت: خوب كارى كردى و به من گفت عكس يك هندوانه بكش بگذاريم تو سفره يلدا، منم كشيدم خوشگل شد. مامان گفت: تو روزنامه خوندم كه دونه هاى انار دل درد مياره، براى همين نخريدم.
مادر من خيلى به سلامتى خانواده اهميت ميدهد. خواهرم عكس يه انار رو از تو روزنامه كند گذاشت تو سفره، يه انار بزرگ که دونه هاش سياه بود.
مامان گفت: شب نميشه آجيل خورد سر دلتون سنگين ميشه و خوابهاى بد ميبينيد براى همين فقط نخود چى و كشمش خريدم كه خيلى هم خاصيت دارد .مادرم خيلى مهربان است.
مادرم گفت: رفتم ميوه فروشى كه ميوه بخرم خيلى شلوغ بود منصرف شدم .مامان پرتقال و سيبى رو كه داشتيم مثل گل درست كرده بود و توى بشقاب چيده بود خيلى قشنگ شده بود دلمون نميامد بخوريم ولى مامان گفت: بخورين كه نمونه ميكروب ميگيره، مامانم خيلى با سليقه هست.
بابا آخر شب فال حافظ گرفت،
همش يادم نيست ولى اولش ميگفت:
مژده اى دل كه مسيحا نفسى ميايد.
خلاصه يلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتيم، خوابهاى بد هم نديديم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه كرديم .
اين بود انشاى من اميدوارم خوشتان آمده باشد.
معلم گفت: آفرين دخترم خوب بود اينم يه نمره ۲۰
دانش آموزى از ته كلاس گفت: خانم اجازه سرما خوردين؟ معلم گفت:
چطور ؟ شاگرد گفت آخه خانم اجازه... از چشمتون داره اشك مياد.
معلم گفت: آره يادم نبود كه سرما خوردم...
حواسمان باشد
سهراب سپهری چقدر زیبا گفت:
ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭی ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ ...
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ ...
ﻳﻜی ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩی ...
ﻳﻜی ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی ...
ﻳﻜی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ ...
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ...
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ ...
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ...
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ ...
ﭼﻪ ﺯﺷﺘی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ...
ﭼﻪ ﺗﻠﺨی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ...
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پايين ...
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮی ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮنمیدﺍﺭﺩ!!
سهراب سپهری چقدر زیبا گفت:
ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ...
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ...
ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ...
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ...
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ...
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ...
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ...
ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ...
ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ...
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین...
ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ...
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ
دانشکده فنی و مهندسی:
پیش بینی سال 1439 شمسی یعنی 35 سال بعد.
عید نوروز سال 1439 هست، من اکنون ۵۵ ساله هستم آنقدر پیر شدم که دیگه توان حرف زدن و ایستادن ندارم ۸۰ ساله به نظر مي رسم! بيماري وخيم كليه دارم، چون آب اندكي مي نوشم و می دانم كه زمان زيادی از عمرم باقي نمانده. امروزه من يكي از پيرترين افراد جامعه هستم. به ياد دارم وقتي كودكي بودم همه چيز خيلي متفاوت بود. بچه های ۳۰ ساله من الآن، ۵۵ ساله بنظر می رسند. من از آب تنی در رودخانه ها و دوش گرفتن و ماندن چند ساعتی زیر دوش حمام لذت مي بردم! اما امروزه با یک لیتر آب باید دوش بگیرم و بدون استفاده از آب سرم ر ا تميز نگه دارم. در آن زمان ما، ماشين هایمان را با آب لوله كشي مي شستیم! امروزه بچه ها باور نمی كنند كه ما آب را اين چنين اسراف مي کردیم. من هشدارهايی را كه در آن می گفتند آب را هدر ندهيد، به خاطر مي آورم. اما هيچ كس توجه نمی كرد و فكر مي كردیم كه آب هرگز تمام نمی شود. امروزه تمام رودخانه ها، سد ها، درياچه ها و ساير منابع آب تمام يا خشكيده اند يا آلوده شده اند. صحراهای بزرگ جايگزين مناظر طبيعي اطراف ما شده اند. ۱۸ استان از ۳۱ استانی که در سالهای 1394 داشتیم الان دیگر لم یزرع و غیرقابل سکونت بوده و در تمام مناطق که وضعیت بیابانی و کویری دارند. عفونت هاي گوارشی، بيماری های پوستی و ناراحتی های سيستم كليوی عامل اصلی مرگ و مير شده است. صنعت به خاطر عدم تامین آب مورد نیاز نیمه تعطیل شده و بيكاری چشمگير است؛ كارخانجات تصفيه آب كه آب قابل شرب از فاضلاب و آب های آلوده توليد می كنند، مراكزاصلی اشتغال شده اند. هرج و مرج و حمله برای تهیه ی آب در خيابان ها رواج يافته و امری عادی شده بیشتر تنش های بین المللی بر سر منابع آب هست. سرانه آب ما زیر ۳۰۰ متر مکعب در سال رسیده که در سال 1394 درحدود ۱۷۰۰ متر مکعب بود. هشتاد درصد غذای انسان ها در روز از مواد مصنوعی تهيه می شود و میوه ها گلخانه ای هستند. در گذشته مقدار آب توصيه شده براي شرب هر فرد، 8 ليوان آب بود اما امروزه من فقط یک ليوان آب می نوشم. لباس ها اکثرا جهت صرفه جوی در مصرف آب يكبار مصرف هستند كه آن هم باعث افزايش مقدار زباله ها شده است. ما مجبوريم از سپتيك تانك ها برای فاضلاب استفاده كنيم چون سيستم های تصفيه فاضلاب شهری به دليل كمبود آب كار نمی كنند. مقاومت بدنی انسان ها نيز تحليل رفته است و چين و چروك ناشی از كم آبي در پوست انسان ها زياد شده است، بسياری از بچه ها با عقب ماندگی و جهش های ژنتیکی ناشی از آلودگی آب و مواد غذایی متولد می شوند. WHO این موضوع را به ایران در سال ۲۰۰۷ بعد از مطاله دشت خوزستان و در سال ۲۰۱۰ بعد از خشکی هامون هشدار داده و در سال ۲۰۱۵ نیز در مسئله خشکی دریاچه ارومیه اخطار مجدد داده شده که مردم و دولت مردان اعتنایی به هشدارهای جهانی ندارند، به طوریکه یک مسئله ساده سیاسی انتخاباتی! را میلیون ها بار مهمتر از این دانستند. شبکه های ارتباطی مشغول سیاسی کاری و سیاست بازی بودند که نتیجه ی آن امروزه موجب تنش آبی با کشور های همسایه زیاد هست. تمام اکوسیستم های آبی از بین رفته است. نفس کشیدن مشکل شده و هوای آلوده و توده هوای گرد و خاکی بیداد می کند. بیماریهای تنفسی زیاد شده، مراتع و جنگل ها نابود شده یا در حال نابودی هستند. من احساس گناه می كنم، چون به نسلي تعلق دارم كه ويرانی محيط زيست را سبب شده و يا حداقل به توصيه های صرفه جويی آب توجهی نكرديم و امروزه فرزندان ما بهای بسيار سنگينی ر ا براي آن پرداخت می كنند. صادقانه بگويم مردم اشتياق و امیدی برای زندگی ندارند و مهمتر از همه، تخريب محيط زيست به نقطه ی غير قابل برگشتی رسيده است . آه كه چقدر دلم می خواهد كه برگردم و مردم آن زمان را مجبور كنم كه اين موضوع را بفهمند كه هنوز فرصتی برای حفظ سرزمین و كره زیستمان زمين داشتيم. با اين دل نوشته، من می خواهم وجدان شما و تمام مسئولین را در خصوص منابع طبيعي بيدار كنم . اين يك شوخی نيست، امروزه اين واقعيت زندگی ماست بنابراين كاری برای فرزاندانتان انجام دهيد و زندگی را به ميراث بگذاريد و حق زندگی را از آیندگان دریغ نکنیم.
ترافيك اينقدر سنگينه
كه وسط اتوبان دستمال، گل، CD و جوراب ميشه خريد هيچ،
لباس مجلسى هم ميشه پرو كرد :|
خداي من....
سرم به سوي آسمانت تو را طلب مي كنم
و بي تابم بي تاب تر از هميشه
سنگين و بي رمق دلم پر مي زند و اين چهار چوب تنگ را نمي خواهد و بالا را بهانه مي گيرد
گله دارم از بندگانت ....
براستي بنده تو مي تمواند فراموش كند از كجا آمده و در نهايت به كجا خواهد رفت
مي تواند هر چه دلش خواست بگويد هر چه دلش خواست انجام دهد كجاي اين بندگي است؟!!!!
من كوچكم و خود بنده ....بنده اي شرمنده و حق قضاوت ندارم
اما دلم سخت گرفته و جز تو كسي را نمي شناسم براي گفتن.....
اينجا دورويي بيدادمي كند دين مال مي آورد!!!!!!!!!!!!!
تظاهر به دينداري ارزش شده.... خدايا مگر عشق تو حرف اول را نمي زند؟
مگر مامن عشق دل نيست؟ مگر حرف دل راز نيست؟ مگر جاي حرف دل سينه نيست؟ چگونه براحتي حرف مي زنند و در عمل... بگذار دلم بميرد طاقت ندارم..... تو خدايي و من هيچ ...
حتي نمي دانم بنده هستم يا نه...
كمكم كن ...تا عشقم را نفروشم به نان...
قانع باشم به ريزه نان سفره ارباب...
در جهان ِ شبيه سازي تو / مرگ بي وقفه زندگي مي ساخت
تابع ِ كشور دلت بودم / گرچه من را به رسميت نشناخت
تو ولي نيستي كه پاك كني / لكه هاي بزرگ ِ ننگم را
تو ولي نيستي كه بشكافي / با دو تا بوسه قلب ِ سنگم را !
طاقت طعنه هاي سنگين و / گريه هاي دوباره را دارم
صفر ، نــُــه ، يازده ، سه تا نقطه (0911) / من هنوز اين شماره را دارم !
پس کمی منتظر بمان تا مرگ / خبرم را بیاورد...محبوب!
آسمان ت همیشه بارانی / خانه ات سبز...شعرهایت خوب...